غزل شمارهٔ ۴۲
مد احسان است بسم الله دیوان صبح را
ره به مضمون می توان بردن ز عنوان صبح را
صادقان را بهر روزی زحمتی در کار نیست
کز تنور سرد، گرم آید برون نان صبح را
گرچه در ابر سفید امید باران کمترست
فیض می بارد ز سیما همچو باران صبح را
می زداید گریه از آیینه دل تیرگی
اشک انجم می نماید پاکدامان صبح را
با دل پر خون، دهن از شکوه بستن مشکل است
می کند پاس نفس از سینه چاکان صبح را
چون گرانخوابان غفلت را به دام احیا کند؟
نیست گر شور قیامت در نمکدان صبح را
چون سبک مغزان فریب خنده شادی مخور
کز شفق رنگین به خون شد روی خندان صبح را
قدر تیغ مهر را روشندلان دانند چیست
کرد شادی مرگ، یک زخم نمایان صبح را
داغ عشق از صفحه سیمای عاشق ظاهرست
مهر چون ماند نهان در زیر دامان صبح را؟
از رفوی سینه ما بگذر ای ناصح، که زخم
می شود از بخیه انجم نمایان صبح را
با نگاه دور قانع شو که با این قرب نیست
بهره ای جز آه سرد از مهر تابان صبح را
حسن هم در پرده ناموس می ماند نهان
می کشد خورشید اگر سر در گریبان صبح را
خواب غفلت از سحرخیزی حجاب ما شده است
نیست ورنه کوتهی در مد احسان صبح را
تا نفس را راست می سازد درین ظلمت سرا
مهر بر لب می زند خورشید تابان صبح را
راستی روشنگر دل می شود آخر، که صدق
رو سفید آورد بیرون از شبستان صبح را
راستان را نیست روزی گر ز خون دل، چرا
می شود صائب به خون تر از شفق نان صبح را؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مد احسان است بسم الله دیوان صبح را
ره به مضمون می توان بردن ز عنوان صبح را
هوش مصنوعی: بسم الله، آغاز کار خیری است که میتوان با آن به مضمون و محتوای مناسب اشاره کرد و صبح را به عنوان نمادی از نوید و آغاز روشن زندگی در نظر گرفت.
صادقان را بهر روزی زحمتی در کار نیست
کز تنور سرد، گرم آید برون نان صبح را
هوش مصنوعی: افراد راستگو و صادق برای کسب روزی نیاز به زحمت زیادی ندارند، زیرا نان صبح آنها بدون تلاش سخت، به راحتی و به طور طبیعی به دست میآید.
گرچه در ابر سفید امید باران کمترست
فیض می بارد ز سیما همچو باران صبح را
هوش مصنوعی: هرچند که در آسمان ابری رنگ امید به باران کمتر است، اما نعمت و خوبی از چهره میچکد، مانند باران صبحگاهی.
می زداید گریه از آیینه دل تیرگی
اشک انجم می نماید پاکدامان صبح را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اشک و غم از دل انسان زدوده میشود و هنگامی که صبح میرسد، زیبایی و روشنی آن را نمایان میکند. غم و اندوه مانند تیرگی در آئینه دل است که با طلوع صبح، به وضوح و روشنی زیباییهای جدید نمایان میگردد.
با دل پر خون، دهن از شکوه بستن مشکل است
می کند پاس نفس از سینه چاکان صبح را
هوش مصنوعی: با دل پر از غم و درد، سخت است که از شکایت و ناله بگوییم. اما با این حال، نفس و جان خود را در برابر چاکهای سینه که بیانگر سختیها هستند، حفظ میکنیم و به انتظار روزهای زیبا مینشینیم.
چون گرانخوابان غفلت را به دام احیا کند؟
نیست گر شور قیامت در نمکدان صبح را
هوش مصنوعی: چگونه افرادی که در خواب غفلت هستند میتوانند با احیا و بیداری خودشان، تغییراتی در زندگیشان ایجاد کنند؟ اگر شور و هیجان قیامت در آستانه صبح وجود نداشته باشد، هیچ چیز جدیدی به وجود نخواهد آمد.
چون سبک مغزان فریب خنده شادی مخور
کز شفق رنگین به خون شد روی خندان صبح را
هوش مصنوعی: از خندیدن و خوشحالی بیمحتوا و سطحی دوری کن، زیرا همچنان که صبحگاه به رنگ خون میشود، چهرهی خوشحال و خندان ممکن است فقط ظاهری باشد و باطن غمگینی را پنهان کند.
قدر تیغ مهر را روشندلان دانند چیست
کرد شادی مرگ، یک زخم نمایان صبح را
هوش مصنوعی: روشندلان (کسانی که درک روشن و عمیقی دارند) ارزش مهری را که مانند تیغ تیز است، میدانند. شادی ناشی از مرگ را چگونه میتوان توضیح داد؟ این موضوع مثل یک زخم در صبح است که ظاهر میشود و نمایان میشود.
داغ عشق از صفحه سیمای عاشق ظاهرست
مهر چون ماند نهان در زیر دامان صبح را؟
هوش مصنوعی: درد و سوز عشق در چهره عاشق پیداست، اما مهر و محبت چطور میتواند زیر سایه صبح پنهان بماند؟
از رفوی سینه ما بگذر ای ناصح، که زخم
می شود از بخیه انجم نمایان صبح را
هوش مصنوعی: ای مشاور، از درد دل و مشکلات ما بگذر، زیرا زخمهای قلبی ما را با چسباندن به هم، نمیتوان پنهان کرد و نشانههای آن در صبحگاه نمایان میشود.
با نگاه دور قانع شو که با این قرب نیست
بهره ای جز آه سرد از مهر تابان صبح را
هوش مصنوعی: با یک نگاه عمیق و صبورانه به اطراف خود قناعت کن، زیرا این نزدیکی نمیتواند ما را از احساس حسرت و افسوس درباره زیباییهای زندگی دور کند. تنها نتیجهای که از این نزدیکی به دست میآوریم، احساس اندوهی سرد و خالی از مهر است که به مانند نور خورشید صبحگاهی، زودگذر و ناپایدار است.
حسن هم در پرده ناموس می ماند نهان
می کشد خورشید اگر سر در گریبان صبح را
هوش مصنوعی: زیبایی همیشه در حجاب و راز باقی میماند و اگر خورشید سرش را زیر چادر صبح پنهان کند، این زیبایی همچنان پنهان میماند.
خواب غفلت از سحرخیزی حجاب ما شده است
نیست ورنه کوتهی در مد احسان صبح را
هوش مصنوعی: خواب بیتوجهی ما را از بیداری و تلاش دور کرده است و اگر این خواب نبود، کوتاهی ما نسبت به ستایش و نعمتهای صبح به چشم نمیآمد.
تا نفس را راست می سازد درین ظلمت سرا
مهر بر لب می زند خورشید تابان صبح را
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی وجود دارد و تنفس در این دنیای تاریک جریان دارد، خورشید صبح با درخشش خود، همیشه لبخند میزند و امید را به ارمغان میآورد.
راستی روشنگر دل می شود آخر، که صدق
رو سفید آورد بیرون از شبستان صبح را
هوش مصنوعی: راستی و صداقت در نهایت دل را روشن میکند و حقیقت مانند روز روشن و بیپرده از تیرگیها بیرون میآید.
راستان را نیست روزی گر ز خون دل، چرا
می شود صائب به خون تر از شفق نان صبح را؟
هوش مصنوعی: راستگویان، هرچقدر هم که به سختی زندگی کنند و با مشکلات رو به رو باشند، برایشان روزی نمیرسد. پس چرا صائب، به اندازهی خون دل، باید خونینتر از شفق باشد تا نانی برای صبح به دست آورد؟