غزل شمارهٔ ۴۱
نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلتیدن چرا؟
گِل به روی آفتابِ روح مالیدن چرا
جسمِ خاکی چیست کز وی دست نتوان برفشاند؟
گَردِ دست و پای خود چون گربه لیسیدن چرا
خاکِ صحرای عدم از خونِ هستی بهترست
بر سرِ جان اینقدر ای شمع لرزیدن چرا
کور را از رهبرِ بینا بریدن غافلی است
بیسبب از عیببینِ خویش رنجیدن چرا
سروِ من، با سایهٔ خود سَرگرانی رسم نیست
اینقدر از خاکسارِ خویش رنجیدن چرا
سنگ را پَر میدهد شوقِ عزیزانِ وطن
ای کم از سنگِ نشان، از جا نجنبیدن چرا
(قدرِ شعر تر چه میدانند ناقصطینتان؟
آب حیوان بر زمینِ شوره پاشیدن چرا)
(عمر چون بادِ بهاری دامنافشان میرود
در میانِ خار و خس چون گل نخندیدن چرا)
بعدِ عمری از لبِ لعلِ تو بوسی خواسته است
اینقدر از صائبِ گستاخ، رنجیدن چرا؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلتیدن چرا؟
گِل به روی آفتابِ روح مالیدن چرا
هوش مصنوعی: تو دیگر کودک نیستی، پس چرا اینقدر بر خاک غلت میزنی؟ چرا خاک را بر روی روشنی روح خود میمالی؟
جسمِ خاکی چیست کز وی دست نتوان برفشاند؟
گَردِ دست و پای خود چون گربه لیسیدن چرا
هوش مصنوعی: بدن خاکی انسان چه ارزشی دارد که بتوان آن را نادیده گرفت؟ چرا باید مانند گربه، دست و پای خود را با زبان پاک کنیم؟
خاکِ صحرای عدم از خونِ هستی بهترست
بر سرِ جان اینقدر ای شمع لرزیدن چرا
هوش مصنوعی: خاکی که در دشت عدم وجود دارد، از خونِ زندگی ارزشمندتر است. پس چرا ای شمع، اینقدر نمیتوانی آرامش و ثبات داشته باشی؟
کور را از رهبرِ بینا بریدن غافلی است
بیسبب از عیببینِ خویش رنجیدن چرا
هوش مصنوعی: کسی که نابینا است و از راهنمایی فرد بینا جدا میشود، به سادگی دچار اشتباه میشود و بیجهت از عیبهای خودش ناراحت است.
سروِ من، با سایهٔ خود سَرگرانی رسم نیست
اینقدر از خاکسارِ خویش رنجیدن چرا
هوش مصنوعی: سرو من، که نماد زیبایی و افتخار است، نیازی به اندوه و غمگینی ندارد. چرا باید از کسی که خود را کوچک و حقیر میداند، اینقدر رنج ببرد؟
سنگ را پَر میدهد شوقِ عزیزانِ وطن
ای کم از سنگِ نشان، از جا نجنبیدن چرا
هوش مصنوعی: شوق و عشق به عزیزان وطن حتی میتواند سنگ را به پرواز درآورد. پس تو که نشانهای از سنگ را در خود داری، چرا تکان نمیخوری و از جایت بلند نمیشوی؟
(قدرِ شعر تر چه میدانند ناقصطینتان؟
آب حیوان بر زمینِ شوره پاشیدن چرا)
هوش مصنوعی: کسانی که درک درستی از شعر و هنر ندارند، چطور میتوانند ارزش واقعی آن را بفهمند؟ تلاش برای شکوفایی و زندگی دوباره در جایی که زمین خشک و بیحاصل است، چه فایدهای دارد؟
(عمر چون بادِ بهاری دامنافشان میرود
در میانِ خار و خس چون گل نخندیدن چرا)
هوش مصنوعی: عمر مانند نسیمی بهاری به سرعت میگذرد و در میان مشکلات و سختیها با چهرهای نگران و بیخیالی نمیتوان به شادی و خندیدن پرداخت.
بعدِ عمری از لبِ لعلِ تو بوسی خواسته است
اینقدر از صائبِ گستاخ، رنجیدن چرا؟
هوش مصنوعی: بعد از مدتها، از لبهای شیرین تو خواستهام که مرا ببوسی. چرا باید بابت این درخواست از صائب، که فردی بیپرواست، ناراحت شوی؟
حاشیه ها
1397/01/17 19:04
امین شاکر
در مصرع آخر، رنجیدن به اشتباه رنجنیدن تایپ شده است