گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۹۶

با خاطر گرفته کدورت چه می کند
با کوه درد سنگ ملامت چه می کند
در خشکسال آب گهر کم نمی شود
بخل فلک به اهل قناعت چه می کند
باران بی محل ندهد نفع کشت را
در وقت پیری اشک ندامت چه می کند
خال ترا به یاری خط احتیاج نیست
این دزد خیره پرده ظلمت چه می کند
سیلاب صاف شد ز هم آغوشی محیط
با سینه گشاده کدورت چه می کند
وحشت چو رو دهد همه جا کنج عزلت است
از خود رمیده گوشه عزلت چه می کند
تعمیر خانه شاهد ویرانی دل است
آن را که دل بجاست عمارت چه می کند
از پشت زرنگار خود آیینه فارغ است
محو تو سیر گلشن جنت چه می کند
صائب مرا به درد دل خویش واگذار
بیمار بی دماغ عیادت چه می کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با خاطر گرفته کدورت چه می کند
با کوه درد سنگ ملامت چه می کند
هوش مصنوعی: انسانی که دلی آزرده و غمگین دارد، چطور می‌تواند با مشکلات بزرگ و سنگینی که بر دوشش هست، کنار بیاید و آنها را تحمل کند؟
در خشکسال آب گهر کم نمی شود
بخل فلک به اهل قناعت چه می کند
هوش مصنوعی: در سال‌های خشکسالی، حتی اگر آب و منابع کمیاب شود، افراد قناعت‌پیشه همچنان از آنچه دارند راضی خواهند بود. این‌جا به نوعی اشاره شده که نداشتن زیاد، مانع از رضایت آنها نمی‌شود و این نشان می‌دهد که سختی‌ها نمی‌تواند بر روحیه قناعت‌پیشگان تاثیری بگذارد.
باران بی محل ندهد نفع کشت را
در وقت پیری اشک ندامت چه می کند
هوش مصنوعی: باران در جایی که مناسب کشت نیست فایده‌ای ندارد، و در دوران پیری، انسان با پشیمانی و حسرت اشک می‌ریزد.
خال ترا به یاری خط احتیاج نیست
این دزد خیره پرده ظلمت چه می کند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جلوه خاص تو به هیچ گونه کمکی از هنر و خط نیاز ندارد. این دزد که در تاریکی به سر می‌برد، نمی‌تواند به خوبی و درخشانی تو پی ببرد.
سیلاب صاف شد ز هم آغوشی محیط
با سینه گشاده کدورت چه می کند
هوش مصنوعی: سیلاب به خاطر آغوشی که با محیطش دارد، صاف و زلال می‌شود و این سینه‌ای گشاده، کدورت و تیرگی را از بین می‌برد.
وحشت چو رو دهد همه جا کنج عزلت است
از خود رمیده گوشه عزلت چه می کند
هوش مصنوعی: زمانی که ترس و وحشت در وجود انسان رخنه می‌کند، او به گوشه‌نشینی و تنهایی پناه می‌برد. اما در این تنهایی، انسان متوجه می‌شود که حتی در آنجا هم نمی‌تواند از خود فرار کند.
تعمیر خانه شاهد ویرانی دل است
آن را که دل بجاست عمارت چه می کند
هوش مصنوعی: تعمیر و بازسازی خانه عشق به دل و احساس انسانی اشاره دارد. وقتی دل کسی ویران و ناتوان باشد، تلاش برای ساختن و بازسازی محیط بیرونی او بی‌فایده است؛ زیرا اگر دل خود او در حال ویرانی باشد، هیچ ساخت و سازی در زندگی‌اش تأثیری نخواهد داشت.
از پشت زرنگار خود آیینه فارغ است
محو تو سیر گلشن جنت چه می کند
هوش مصنوعی: آیینه به خاطر زرق و برق خود غافل است و تنها در جذب حضور تو مشغول است. در باغ بهشت چه نیازی به تفرج دارد؟
صائب مرا به درد دل خویش واگذار
بیمار بی دماغ عیادت چه می کند
هوش مصنوعی: صائب، درد و دل‌های خود را به خودم بسپار و نگذار کسی دردهایم را درمان کند، چون کسی که حال مرا نمی‌فهمد، چگونه می‌تواند به من کمک کند؟