غزل شمارهٔ ۴۱۶۸
زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند
داغ تو خیمه بر دل آگاه می زند
طوفان طناب خیمه خورشید را گسیخت
شبنم بر این بساط چه خرگاه می زند
دل می کند به خویشتن اسناد اختیار
این قلب زر به نام شهنشاه می زند
آسوده است عشق ز تدبیر عقل پوچ
کی شیر تکیه بر دم روباه می زند
ایمن ز من مباش که درسینه من است
آهی که دشنه بر جگر ماه می زند
دربار خود مبند متاعی که از تو نیست
کاخر همان متاع ترا راه می زند
صائب فتاده است به نقاش چشم من
کی نقش بی ثبات مرا راه می زند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند
داغ تو خیمه بر دل آگاه می زند
هوش مصنوعی: زخم تو مانند تیزی تیغ بر دل من فرود میآید و درد تو همچون برپایی خیمهای بر دل آگاه من نشسته است.
طوفان طناب خیمه خورشید را گسیخت
شبنم بر این بساط چه خرگاه می زند
هوش مصنوعی: طوفان باعث شد که طنابهای خیمه خورشید پاره شوند و شبنم در این فضای پرنشاط، چه نمایشگاهی به راه میاندازد.
دل می کند به خویشتن اسناد اختیار
این قلب زر به نام شهنشاه می زند
هوش مصنوعی: دل به خود میسپارد و اسناد اختیار این قلب گرانبها را به نام پادشاه ثبت میکند.
آسوده است عشق ز تدبیر عقل پوچ
کی شیر تکیه بر دم روباه می زند
هوش مصنوعی: عشق به آرامی و بدون نگرانی، از تدبیر و عقل فاصله گرفته است. چگونه ممکن است که شیر بر دم روباه تکیه کند؟
ایمن ز من مباش که درسینه من است
آهی که دشنه بر جگر ماه می زند
هوش مصنوعی: به من اطمینان نکن، زیرا در درون من غمی وجود دارد که مانند دشنهای بر دل کسی که دوستش دارم، درد میآورد.
دربار خود مبند متاعی که از تو نیست
کاخر همان متاع ترا راه می زند
هوش مصنوعی: دروازهات را به چیزی که از تو نیست نبند، زیرا در نهایت همان چیز تو را به چالش میکشد و آزار میدهد.
صائب فتاده است به نقاش چشم من
کی نقش بی ثبات مرا راه می زند
هوش مصنوعی: چشم من مثل یک نقاش است که روی تصویر ناپایدار من کار میکند و من در این حالت گرفتار شدهام.