گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۶۷

یاقوت با لب تودم از رنگ می زند
این خون گرفته بین که چه بر سنگ می زند
مرغی که آگه است زتعجیل نو بهار
در تنگنای بیضه بر آهنگ می زند
هر چند مازعجز درصلح می زنیم
آن از خدا نترس درجنگ می زند
از روی تازه اش گل بی خار می کنم
خاری اگر به دامن من چنگ می زند
روی شکفته از سخن سخت ایمن است
کی بر در گشاده کسی سنگ می زند
چون شعله می شود پروبال نگاه من
خارم به چشم اگر خط شبرنگ می زند
خط صلح داد شعله وخاشاک را به هم
آن سنگدل هنوز در جنگ می زند
سودا ز بس چو شیشه مراخشک کرده است
بر پهلویم تپیدن دل سنگ می زند
خواهد کشید اشک ندامت ازو گلاب
آن گل که خنده بر من دلتنگ می زند
در عالمی که خوردن خون است بیغمی
صائب چو بیغمان می گلرنگ می زند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاقوت با لب تودم از رنگ می زند
این خون گرفته بین که چه بر سنگ می زند
هوش مصنوعی: یاقوتی که در لب توست، رنگ می‌زند و خون گرفته را به یاد من می‌آورد. به دقت بنگر که چگونه این رنگ بر سنگ می‌افتد.
مرغی که آگه است زتعجیل نو بهار
در تنگنای بیضه بر آهنگ می زند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از آمدن بهار جدید باخبر است، در محدودیت‌های لانه‌اش به سمت آزادی و پرواز تلاش می‌کند.
هر چند مازعجز درصلح می زنیم
آن از خدا نترس درجنگ می زند
هوش مصنوعی: هرچند ما در تلاشیم که صلح را برقرار کنیم، اما آن کس که از خدا باک ندارد، به جنگ ادامه می‌دهد.
از روی تازه اش گل بی خار می کنم
خاری اگر به دامن من چنگ می زند
هوش مصنوعی: از روی تازه‌اش گل بدون خار می‌چینم، اگر هم خاری به دامن من بچسبد.
روی شکفته از سخن سخت ایمن است
کی بر در گشاده کسی سنگ می زند
هوش مصنوعی: چهره‌ای که از دل گفتار زیبا گل‌چین شده، در برابر آسیب‌ها بیمه است، زیرا کسی که به در باز است، به آن آسیب نمی‌زند.
چون شعله می شود پروبال نگاه من
خارم به چشم اگر خط شبرنگ می زند
هوش مصنوعی: وقتی نگاه من شبیه شعله می‌شود، اگر چیزی بر چشمانم بزند، مانند پیکان ظریف و برّاق می‌خواهد به من آسیب بزند.
خط صلح داد شعله وخاشاک را به هم
آن سنگدل هنوز در جنگ می زند
هوش مصنوعی: آتش و خشک‌سالار در حال برقراری صلح هستند، اما سنگدل هنوز در حال ایجاد درگیری و جنگ است.
سودا ز بس چو شیشه مراخشک کرده است
بر پهلویم تپیدن دل سنگ می زند
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق و حرارت زیاد مانند شیشه خشک شده و در کنار آن، قلبم به سختی می‌تپد و درد می‌کشد.
خواهد کشید اشک ندامت ازو گلاب
آن گل که خنده بر من دلتنگ می زند
هوش مصنوعی: از این گل، که با لبخندش به من احساس غم و ناراحتی می‌دهد، اشک حسرت و پشیمانی خواهد ریخت.
در عالمی که خوردن خون است بیغمی
صائب چو بیغمان می گلرنگ می زند
هوش مصنوعی: در جهانی که همه به یکدیگر آسیب می‌زنند و خون می‌خورند، صائب به گونه‌ای بی‌خیال و بی‌توجه مانند گل‌های رنگارنگ، به زندگی و زیبایی ادامه می‌دهد.