گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۶۴

عاشق که حرف عشق به اغیار می زند
آبی به روی صورت دیوار می زند
نظاره اش به خرج تماشا نمی رود
چشمی که ساغر ازدل هشیار می زند
امیدوار باش که از فیض آفتاب
در سنگ لعل ساغر سرشار می زند
مجنون حذر ز سنگ ملامت نمی کند
این کبک مست خنده به کهسار می زند
بیدار هر که می شود از خواب بیخودی
دانسته پا به دولت بیدار می زند
آن را که نارسا نبود پیچ وتاب عشق
چون زلف دست در کمر یار می زند
چون زخم آب از دل صاف است مرهمش
زخمی که یار بر من افگار می زند
خون در لباس دردل مرغ چمن کند
هر کس گلی به گوشه دستار می زند
صائب ز پاس شیشه ناموس فارغ است
هر کس پیاله بر سر بازار می زند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق که حرف عشق به اغیار می زند
آبی به روی صورت دیوار می زند
هوش مصنوعی: عاشقی که درباره عشق خود با دیگران حرف می‌زند، مانند این است که آبی به دیوار بزند و بی‌فایده باشد. به عبارتی، او در حال ابراز احساساتی است که به دیگران مربوط نمی‌شود و تلاشش بیهوده است.
نظاره اش به خرج تماشا نمی رود
چشمی که ساغر ازدل هشیار می زند
هوش مصنوعی: دقت و توجه او به تماشا نمی‌ارزد؛ چون چشمی که از سر هوشیاری به لیوان گوشه‌ی دلش نگاه می‌کند، نمی‌تواند به سادگی به چیزهای دیگر معطوف شود.
امیدوار باش که از فیض آفتاب
در سنگ لعل ساغر سرشار می زند
هوش مصنوعی: به آینده امیدوار باش، زیرا که از نور و محبت زندگی، حتی سختی‌ها و مشکلات نیز می‌توانند به بهترین نعمت‌ها و زیبایی‌ها بدل شوند.
مجنون حذر ز سنگ ملامت نمی کند
این کبک مست خنده به کهسار می زند
هوش مصنوعی: مجنون از اینکه دیگران او را سرزنش کنند، پرهیز نمی‌کند و این کبک مست به خوشحالی خود در کوه‌ها می‌پردازد.
بیدار هر که می شود از خواب بیخودی
دانسته پا به دولت بیدار می زند
هوش مصنوعی: هر کسی که از خواب بی‌خبر بیدار شود، به خوبی می‌فهمد که باید قدم به دنیای واقعی و آگاهانه بگذارد.
آن را که نارسا نبود پیچ وتاب عشق
چون زلف دست در کمر یار می زند
هوش مصنوعی: کسی که به عشق واقعی رسیده و درک عمیقی از آن دارد، مانند زلف‌های پیچ و تاب‌دار می‌تواند به راحتی و با لطافت در کنار معشوق خود قرار گیرد.
چون زخم آب از دل صاف است مرهمش
زخمی که یار بر من افگار می زند
هوش مصنوعی: زخمی که بر دل من از طرف محبوب زنده می‌شود، همانند آبی است که از دل زخم بیرون می‌جهد و نشان می‌دهد که درد عمیق و واضح است، به همان اندازه که جای زخم به خودی خود به وضوح دیده می‌شود.
خون در لباس دردل مرغ چمن کند
هر کس گلی به گوشه دستار می زند
هوش مصنوعی: در دل مرغ چمن، خون در لباسش می‌ریزد و هر کسی که گلی به گوشه‌ی دستار می‌زند، نشان از غم و اندوهی دارد.
صائب ز پاس شیشه ناموس فارغ است
هر کس پیاله بر سر بازار می زند
هوش مصنوعی: صائب می‌گوید که کسانی که در بازار مشغول خرید و فروش هستند و پیاله به دست می‌گیرند، برای شیشه و چیزهای ظریف و شکستنی ارزش چندانی قائل نیستند و در واقع نگران عواقب آن نیستند.