گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۴۲

آنان که دل ز کینه سبکبار کرده اند
بالین و بستر از گل بی خار کرده اند
از سایه اش سپهر زمین گیر می شود
کوه غمی که بر دل من بار کرده اند
جمعی که چون حباب هوای جوی گشته اند
خود را به هیچ وپوچ گرفتار کرده اند
دامن فشان چو موج ز کوثر گذر کند
آن دیده را که تشنه دیدار کرده اند
با خواب امن صلح فقیران دوربین
از دار وگیر دولت بیدار کرده اند
یکسان به خوب وزشت جهان می کند نظر
آن راکه همچو آینه هموارکرده اند
بسیار غافلان خود آرا بسان شمع
سر در سر علاقه زر تار کرده اند
چون گل فریب خنده شادی نمی خورند
آنان که دل ز گریه سبکبار کرده اند
مگشا به خنده لب که نهال ترا چو شمع
سبز از برای گریه بسیار کرده اند
جمعی که بسته اند نظر صائب از جهان
از خارزار روی به گلزار کرده اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنان که دل ز کینه سبکبار کرده اند
بالین و بستر از گل بی خار کرده اند
هوش مصنوعی: کسانی که دل خود را از کینه و ناراحتی آزاد کرده‌اند، زندگی خود را پر از آرامش و زیبایی ساخته‌اند.
از سایه اش سپهر زمین گیر می شود
کوه غمی که بر دل من بار کرده اند
هوش مصنوعی: از تاثیر سایه او، زمین تحت فشار قرار می‌گیرد و کوه سنگینی که بر دل من نشسته، خود را نشان می‌دهد.
جمعی که چون حباب هوای جوی گشته اند
خود را به هیچ وپوچ گرفتار کرده اند
هوش مصنوعی: گروهی هستند که مانند حباب‌های روی آب، به متاعی بدون ارزش و بی‌پایه آلوده شده‌اند و به هیچ و پوچی دچار شده‌اند.
دامن فشان چو موج ز کوثر گذر کند
آن دیده را که تشنه دیدار کرده اند
هوش مصنوعی: وقتی که دامن مانند موجی از آب کوثر بگذرند، آن چشمی که مشتاق دیدار است، خالی نخواهد ماند.
با خواب امن صلح فقیران دوربین
از دار وگیر دولت بیدار کرده اند
هوش مصنوعی: فقیران با آسودگی و آرامش خوابیده‌اند، اما کسانی که در قدرت هستند، به رصد و کنترل اوضاع پرداخته‌اند.
یکسان به خوب وزشت جهان می کند نظر
آن راکه همچو آینه هموارکرده اند
هوش مصنوعی: هر دو جنبه زیبا و زشت دنیا به یکسان دیده می‌شود، چون کسانی که همچون آینه صاف و شفاف‌اند، می‌توانند هر دو را به خوبی مشاهده کنند.
بسیار غافلان خود آرا بسان شمع
سر در سر علاقه زر تار کرده اند
هوش مصنوعی: بسیاری از انسان‌ها بی‌خبر و غافل از حقیقت، مانند شمع‌هایی هستند که به خاطر رنگ و زینت خود، در میان تاریکی و عشق به زر و زینت جا گرفته‌اند.
چون گل فریب خنده شادی نمی خورند
آنان که دل ز گریه سبکبار کرده اند
هوش مصنوعی: آنان که دلشان از گریه و غم سبک و آزاد شده است، مثل گل نمی‌توانند از خنده و شادی بهره‌مند شوند.
مگشا به خنده لب که نهال ترا چو شمع
سبز از برای گریه بسیار کرده اند
هوش مصنوعی: لبخند نزن، زیرا که درخت وجود تو به خاطر بسیار گریه کردن، مانند شمعی سبز و حساس است.
جمعی که بسته اند نظر صائب از جهان
از خارزار روی به گلزار کرده اند
هوش مصنوعی: گروهی که نظرشان به زیبایی‌های عالم معطوف شده، از دشت‌های پرخاری که در آن مشکلات و سختی‌ها وجود دارد، به سمت گلزارها و زیبایی‌های زندگی روی آورده‌اند.