غزل شمارهٔ ۴۱۴۱
جمعی که جان به لب گویا سپرده اند
سر رشته نفس به مسیحا سپرده اند
هر تنگ ظرف قابل اسرار عشق نیست
راز گهر به سینه دریا سپرده اند
این لقمه بزرگ نگنجد به هر دهان
اسرار کوه قاف به عنقا سپرده اند
جام دهن دریده ندارد نگاه حرف
این راز سر به مهر به مینا سپرده اند
آهسته رو چو ریگ روان مانده کی شود
مردان عنان به دست مدارا سپرده اند
آیند بی شعور به دیوان رستخیز
جمعی که هوش خویش به دنیا سپرده اند
زنهار ازین سیاه دلان روشنی مجو
کاین فیض را به دامن شبها سپرده اند
چون موج در سراب غرورند مبتلا
بی حاصلان که دل به تمنا سپرده اند
عبرت پذیر باش که طفلان ناقصند
آنان که دل به سیروتماشا سپرده اند
سودا سیاه خانه لیلی است عاشقان
زان اختیارخویش به سودا سپرده اند
در زیر خاک نیز نبینند روی خواب
نقد امانتی که به دلها سپرده اند
چون شبنم گداخته صائب سبکروان
راه فلک به آبله پاسپرده اند
غزل شمارهٔ ۴۱۴۰: جمعی که ره به چشم و دل سیر بردهاندغزل شمارهٔ ۴۱۴۲: آنان که دل ز کینه سبکبار کرده اند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جمعی که جان به لب گویا سپرده اند
سر رشته نفس به مسیحا سپرده اند
هوش مصنوعی: گروهی که به شدت در رنج و سختی هستند و جانشان به لبشان رسیده، نفس و زندگیشان را به دستان کسی سپردهاند که میتواند به آنها آرامش و نجات بدهد.
هر تنگ ظرف قابل اسرار عشق نیست
راز گهر به سینه دریا سپرده اند
هوش مصنوعی: هر ظرفی نمیتواند اسرار عشق را در خود جای دهد. راز و گنجینههای ارزشمند عشق به دل دریا سپرده شدهاند.
این لقمه بزرگ نگنجد به هر دهان
اسرار کوه قاف به عنقا سپرده اند
هوش مصنوعی: این لقمه بزرگ به طور کلی نمیتواند در هر دهانی جا بگیرد و رازهای کوه قاف به پرندهای افسانهای سپرده شده است.
جام دهن دریده ندارد نگاه حرف
این راز سر به مهر به مینا سپرده اند
هوش مصنوعی: جامی که دهنش باز است، نمیتواند رازهایش را حفظ کند. این رازهای پنهان به شیشه مینا سپرده شدهاند.
آهسته رو چو ریگ روان مانده کی شود
مردان عنان به دست مدارا سپرده اند
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط حرکت کن، زیرا کسانی که همچون ریگ در رودخانه شناور میمانند، دیر یا زود میتوانند قدرت و کنترل خود را به دست بگیرند. مردان بزرگ به این اصل توجه کرده و با مدارا و احتیاط پیش میروند.
آیند بی شعور به دیوان رستخیز
جمعی که هوش خویش به دنیا سپرده اند
هوش مصنوعی: افرادی که در روز قیامت حضور دارند، از روشی بیفکری و جهالت به اینجا آمدهاند و کسانی که عقل و فهم خود را به دنیای فانی سپردهاند، در این جمع دیده میشوند.
زنهار ازین سیاه دلان روشنی مجو
کاین فیض را به دامن شبها سپرده اند
هوش مصنوعی: مواظب باش از افراد بددل و تیرهرو، روشنی و خیر را نطلبی، چون این نعمتها را به دامن شبها و تاریکی سپردهاند.
چون موج در سراب غرورند مبتلا
بی حاصلان که دل به تمنا سپرده اند
هوش مصنوعی: افرادی که ناامید و بیثمر هستند، مانند موجهایی در آینهی سراب، در دام فریب و غرور افتادهاند. آنها به آرزوهای خود دل بستهاند، اما در حقیقت هیچ دستاوردی نخواهند داشت.
عبرت پذیر باش که طفلان ناقصند
آنان که دل به سیروتماشا سپرده اند
هوش مصنوعی: اقتباسی که بیان شده، به این نکته اشاره دارد که انسانها باید از تجربیات و حوادث زندگی درس بگیرند. در اینجا به نحوی تأکید شده که افراد بیتجربه مانند کودکان هستند و وقتی تمام توجهشان را به لذتها و سرگرمیها معطوف کنند، در واقع از یادگیری و درک عمیق زندگی باز میمانند. بنابراین، بهتر است که ما از اتفاقات پیرامون خود عبرت بگیریم و به مسایل جدیتر توجه کنیم تا رشد کنیم و به تکامل برسیم.
سودا سیاه خانه لیلی است عاشقان
زان اختیارخویش به سودا سپرده اند
هوش مصنوعی: لیلی وبال دل عاشقان است و آنها به اختیار خود، دلشان را به درد و غم سپردهاند.
در زیر خاک نیز نبینند روی خواب
نقد امانتی که به دلها سپرده اند
هوش مصنوعی: حتی در زیر خاک نیز نباید کسی روی خواب را ببیند، زیرا این خواب یک امانت است که به دلها سپرده شده است.
چون شبنم گداخته صائب سبکروان
راه فلک به آبله پاسپرده اند
هوش مصنوعی: به مانند شبنمی که در آفتاب ذوب میشود، سبکوزنانی که از آسمان پایین میآیند، در خطی از زیبایی و رنج به تحرک میافتند.

صائب