گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۳۹

جمعی که بار درد تو بر دل نهاده‌اند
چون راه سر به دامن منزل نهاده‌اند
در دامن مراد دو عالم نمی‌زنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهاده‌اند
پاکند از آن ز عیب نکویان که پیش رو
چندین هزار آینه دل نهاده‌اند
این خواب راحتی که به درویش داده‌اند
با تاج و تخت شاه مقابل نهاده‌اند
جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع
از سر گذشته پای به محفل نهاده‌اند
عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق
بر گردن مروت قاتل نهاده‌اند
رَم می‌کند ز سایه دیوانه کوه غم
این بار را به مردم عاقل نهاده‌اند
سیر بهشت در گره غنچه می‌کنند
آنان که دل به عقده مشکل نهاده‌اند
بر جبهه منور خورشید داغ عشق
مهر نبوتی است که بر گل نهاده‌اند
از ملک بی‌نشان به فلاخن نهد ترا
سنگی که در ره تو ز منزل نهاده‌اند
حال گهر مپرس که از گوش ماهیان
مهر سکوت بر لب ساحل نهاده‌اند
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان
گستاخ رو به دامن محمل نهاده‌اند
صائب اسیر کشمکش عقل گشته‌اند
جمعی که پا برون ز سلاسل نهاده‌اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمعی که بار درد تو بر دل نهاده‌اند
چون راه سر به دامن منزل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: افرادی که غم و درد تو را در دل دارند، به آرامی و با احتیاط به سوی خانه‌ات می‌آیند.
در دامن مراد دو عالم نمی‌زنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: هیچ کس در دنیا نمی‌تواند به آرزوهای بزرگ دست یازد، مگر آن کسانی که عشق تو را در دل دارند.
پاکند از آن ز عیب نکویان که پیش رو
چندین هزار آینه دل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: افراد خوب و با ایمان، عیب‌های خود را از نگاه دیگران پنهان کرده‌اند و به منظور نشان دادن نیکی‌هایشان، دل‌های زیادی را مانند آینه در برابر خود قرار داده‌اند.
این خواب راحتی که به درویش داده‌اند
با تاج و تخت شاه مقابل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: این آرامش و راحتی که به درویش بخشیده‌اند، در مقایسه با شکوه و جلالی که به شاه داده‌اند، قرار دارد.
جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع
از سر گذشته پای به محفل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: گروهی که به ویژگی‌های تو آگاهند، مانند شمعی که روشنایی‌اش را پشت سر گذاشته، در محفل تو حاضر شده‌اند.
عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق
بر گردن مروت قاتل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: کشته‌های عشق برای تو که بی‌رحم هستی، عذری از خون خودشان بر دوش گذاشته‌اند.
رَم می‌کند ز سایه دیوانه کوه غم
این بار را به مردم عاقل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: خود را از مشکلات و دغدغه‌های زندگی دور می‌کند و بار سنگین غم را بر دوش افراد عاقل قرار داده‌اند.
سیر بهشت در گره غنچه می‌کنند
آنان که دل به عقده مشکل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: آنانی که دلشان به مشکل‌های بزرگ بسته است، می‌توانند زیبایی و نعمت‌های بهشت را در ساده‌ترین چیزها، مانند غنچه‌ی گل، مشاهده کنند.
بر جبهه منور خورشید داغ عشق
مهر نبوتی است که بر گل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: بر چهره‌ی روشن خورشید، حرارت عشق مانند نشانی از رسالت الهی قرار گرفته است که بر روی گل گذاشته شده است.
از ملک بی‌نشان به فلاخن نهد ترا
سنگی که در ره تو ز منزل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: از سرزمین ناشناخته، سنگی به تو پرتاب می‌شود که در مسیرت، بر سر راهت قرار داده‌اند.
حال گهر مپرس که از گوش ماهیان
مهر سکوت بر لب ساحل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: دربارهٔ احساسات و درون‌مایهٔ عمیق چیزی نپرس، چرا که مانند مرواریدهایی که در دل دریا هستند، ماهی‌ها سکوت اختیار کرده‌اند و هیچ‌کس در ساحل نمی‌تواند از راز آنها باخبر شود.
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان
گستاخ رو به دامن محمل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: چون صدای جرس بدون خود به ناله درآمد، مردمی که از خود بی‌خبرند جسورانه به دامن محمل نزدیک شده‌اند.
صائب اسیر کشمکش عقل گشته‌اند
جمعی که پا برون ز سلاسل نهاده‌اند
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد که از قید و بندها آزاد شده‌اند، هنوز تحت تأثیر جنگ‌ها و چالش‌های عقل و فکر خود قرار دارند.