غزل شمارهٔ ۴۱۳۸
هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است
این اعتبار مفت به عنبر نداده اند
بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی
درویش را که نعمت دیگر نداده اند
از بر گریز حادثه آزاد کرده اند
هر چند همچو سرو مرا بر نداده اند
نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
زان سر دهند هر چه ازین سر نداده اند
داغ توانگری به جبینشان کشیده اند
آن فرقه را که چهره چون زر نداده اند
روشندلان به خرمن خود برق گشته اند
فرصت به شوخ چشمی اخترنداده اند
آراسته است روی زمین را به عدل و داد
آیینه را عبث به سکندر نداده اند
دم را شمرده ساز که مردان خود حساب
دامن به دست پرسش محشر نداده اند
صائب به خواب امن زایام صلح کن
کاین منزلت به هیچ توانگر نداده اند
غزل شمارهٔ ۴۱۳۷: عیش جهان به رند می آشام داده اندغزل شمارهٔ ۴۱۳۹: جمعی که بار درد تو بر دل نهادهاند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند
شوخی ز حد مبر که ترا سر نداده اند
هوش مصنوعی: هرگز اجازه ندادهاند که رشتهٔ کارها به دست چیزهای باارزش باشد، پس در شوخیها زیادهروی نکن چرا که به تو مقام و قدرتی ندادهاند.
رخساره اش ز سیلی دریا سیه شده است
این اعتبار مفت به عنبر نداده اند
هوش مصنوعی: چهرهی او از غم و نگرانی به سیاهی رفته است؛ این مقام و ارزش، به راحتی به دست نیامده و با چیزی مثل عطر به دست نمیآید.
بخشیده اند چون دل خرسند نعمتی
درویش را که نعمت دیگر نداده اند
هوش مصنوعی: به دلیل خرسندی دل، نعمت کوچکی به درویش دادهاند، چرا که نعمت دیگری به او ارزانی داشته نشده است.
از بر گریز حادثه آزاد کرده اند
هر چند همچو سرو مرا بر نداده اند
هوش مصنوعی: هرچند که به من اجازه دادهاند از مشکلات و سختیها دور شوم، اما همچنان مانند سرو، زیبایی و قامت رعنای من را نادیده گرفتهاند.
نومید نیستم ز ترازوی عدل حق
زان سر دهند هر چه ازین سر نداده اند
هوش مصنوعی: من ناامید نیستم از ترازوی انصاف الهی، زیرا هر چیزی که از طرف حق داده نشده باشد، در راستی و عدالت محاسبه خواهد شد.
داغ توانگری به جبینشان کشیده اند
آن فرقه را که چهره چون زر نداده اند
هوش مصنوعی: آن گروهی که چهرهشان به زیبایی طلا نیست، بهخاطر ثروتشان نشان درد کشیدهاند.
روشندلان به خرمن خود برق گشته اند
فرصت به شوخ چشمی اخترنداده اند
هوش مصنوعی: دیدهوران و بینایان به زحمت و تلاش خود مشغولند و در این مسیر دست به انتخابهای ظریف و گاه بازیگوشانه میزنند.
آراسته است روی زمین را به عدل و داد
آیینه را عبث به سکندر نداده اند
هوش مصنوعی: زمین به زیبایی و نظم آراسته شده است و عدالت در آن برقرار است؛ اما نباید فراموش کرد که سکندر، که نماد قدرت و شکوه است، به این دنیا برای تماشا نیامده است.
دم را شمرده ساز که مردان خود حساب
دامن به دست پرسش محشر نداده اند
هوش مصنوعی: زمان را با دقت و حسابشده سپری کن، زیرا مردان بزرگ به حساب و کتاب اعمال خود در روز قیامت پرداختهاند و در تنگناهای آن روز قرار نگرفتهاند.
صائب به خواب امن زایام صلح کن
کاین منزلت به هیچ توانگر نداده اند
هوش مصنوعی: صائب، در آرامش و امن به خواب برو و با صلح و آرامش زندگی کن، زیرا این جایگاه را به هیچ ثروتمندی ندادهاند.
حاشیه ها
1400/01/30 20:03
مؤدب
چقدر زیبا سروده شده این شعر
ای والله

صائب