غزل شمارهٔ ۴۱۳۳
هوش از نظر به نرگس مستم گرفته اند
چون ساغر اختیار ز دستم گرفته اند
مهر خموشیم که ز آیینه طلعتان
چندین تهیه بهر شکستم گرفته اند
در دل نهان چگونه کنم داغ عشق را
صد بار بیش برگه ز دستم گرفته اند
دیوار پست را خطر از موج فتنه نیست
زان مانده ام به جای که پستم گرفته اند
آن گوهرم که آبله سان اهل روزگار
بر روی دست بهر شکستم گرفته اند
چون تاک حفظ گریه مستانه چون کنم
دست سبوی باده ز دستم گرفته اند
خورشید پیش پای نبیند ز تیرگی
در کوچه ای که شمع ز دستم گرفته اند
نه توبه بهارم و نه چهره خزان
چون در میان برای شکستم گرفته اند
صائب جواب آن غزل کاظماست این
داغم ازین که شیشه ز دستم گرفته اند
غزل شمارهٔ ۴۱۳۲: دلهاکه جا به زلف معنبر گرفته اندغزل شمارهٔ ۴۱۳۴: جمعی که هوش خود به می ناب داده اند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هوش از نظر به نرگس مستم گرفته اند
چون ساغر اختیار ز دستم گرفته اند
هوش مصنوعی: نگاه به چشمان زیبای عشق، حواس مرا کاملاً ربوده است، همانطور که پس از نوشیدن شرابی خوشعطر، اختیار و کنترل از دست میرود.
مهر خموشیم که ز آیینه طلعتان
چندین تهیه بهر شکستم گرفته اند
هوش مصنوعی: محبت خاموش من، که به خاطر زیبایی شما، چقدر تجهیرات و تلاشها برای شکست من انجام دادهاند.
در دل نهان چگونه کنم داغ عشق را
صد بار بیش برگه ز دستم گرفته اند
هوش مصنوعی: چطور میتوانم داغ عشق را در دل خود پنهان کنم، وقتی که بارها و بارها برگههای عشق از دستم رفته است؟
دیوار پست را خطر از موج فتنه نیست
زان مانده ام به جای که پستم گرفته اند
هوش مصنوعی: دیوار کوتاه از طوفان و آشوب در امان است، به همین دلیل من در جایی ماندهام که پایینتر از آن هستم و حریمم در خطر نیست.
آن گوهرم که آبله سان اهل روزگار
بر روی دست بهر شکستم گرفته اند
هوش مصنوعی: من همچون گوهری هستم که با وجود اینکه در دستان مردم مورد بیمهری و آسیب قرار گرفتهام، همچنان ارزشمند و ویژهام.
چون تاک حفظ گریه مستانه چون کنم
دست سبوی باده ز دستم گرفته اند
هوش مصنوعی: من چطور میتوانم مانند تاکی که گریه و اندوه را در دل دارد، از خودم مراقبت کنم؟ چرا که دست من از سبوی باده گرفته شده و دیگر نمیتوانم آن را نگه دارم.
خورشید پیش پای نبیند ز تیرگی
در کوچه ای که شمع ز دستم گرفته اند
هوش مصنوعی: خورشید در کوچهای که شمعی در دست دارم، از تاریکی خبری نیست.
نه توبه بهارم و نه چهره خزان
چون در میان برای شکستم گرفته اند
هوش مصنوعی: نه خوشحالی بهاری دارم و نه حالتی شبیه به روزهای پاییز، زیرا در میانه این دو حالتی از شکست و غم بر من حاکم است.
صائب جواب آن غزل کاظماست این
داغم ازین که شیشه ز دستم گرفته اند
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق و دلسوزی است. گویا شاعر از درد و اندوهی رنج میبرد که ناشی از جدا شدن یا از دست دادن چیزی یا کسی مهم است. او اشاره میکند که همچون شیشهای آسیبپذیر، او نیز تحت تأثیر این داغ و غم قرار گرفته و در واقع نشاندهنده ضعف یا آسیبپذیریاش است. به طور کلی، این شعر حاکی از حسرت و تألم ناشی از گزندهای زندگی است.

صائب