گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۲۳

از همت بلند اثر در جهان نماند
یک سرو در سراسر این بوستان نماند
روشندلان چو برق گذشتند از جهان
خاکستری بجای ازین کاروان نماند
در بسته مانددیده یعقوب انتظار
از قاصدان مصر مروت نشان نماند
مرغان نغمه سنج جلای وطن شدند
جز بیضه شکسته درین آشیان نماند
از چشم سرمه دار دوات آب شد روان
شیرین زبانی قلم نکته دان نماند
در گلشن همیشه بهار بهشت جود
برگی ز باد دستی فصل خزان نماند
صائب زبان خامه به کام دوات کش
امروز چون سخن طلبی در میان نماند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از همت بلند اثر در جهان نماند
یک سرو در سراسر این بوستان نماند
هوش مصنوعی: تلاش و اراده‌ی قوی انسان، تأثیری بزرگ و ماندگار در دنیا دارد، اما در این باغ بزرگ، هیچ درختی به اندازه‌ی یک سرو باقی نخواهد ماند.
روشندلان چو برق گذشتند از جهان
خاکستری بجای ازین کاروان نماند
هوش مصنوعی: افراد روشنی که دارند به روشنایی می‌رسند، به سرعت از این دنیای کدر و تیره عبور می‌کنند و پس از خود هیچ نشانه‌ای از این کاروان نمی‌گذارند.
در بسته مانددیده یعقوب انتظار
از قاصدان مصر مروت نشان نماند
هوش مصنوعی: چشم یعقوب به انتظار خبر از قاصدان مصر بسته مانده و دیگر نشانه‌ای از مهربانی و نیکی دیده نمی‌شود.
مرغان نغمه سنج جلای وطن شدند
جز بیضه شکسته درین آشیان نماند
هوش مصنوعی: پرندگان خوش‌نوای آوازشان را ترک وطن کرده‌اند و جز تخم‌های شکسته، هیچ چیز دیگری در این لانه باقی نمانده است.
از چشم سرمه دار دوات آب شد روان
شیرین زبانی قلم نکته دان نماند
هوش مصنوعی: چشمِ سرمه‌ای به طوری می‌نگرد که آثارش مانند دوات با رنگ و شوری تازه و شیرین می‌شود و دیگر زبانی، که دانای نکته باشد، باقی نمی‌ماند.
در گلشن همیشه بهار بهشت جود
برگی ز باد دستی فصل خزان نماند
هوش مصنوعی: در باغ همیشه سرسبز بهشت، برگی از دست باد خزان باقی نمانده است.
صائب زبان خامه به کام دوات کش
امروز چون سخن طلبی در میان نماند
هوش مصنوعی: امروز، وقتی که می‌خواهی سخنی بگویی، قلم خود را در دوات غوطه‌ور کن و خاموشی زبان را کنار بگذار. در این زمان، دیگر چیزی برای گفتن باقی نمانده است.