گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۲۱

دل را کجا به زلف رسا می توان رساند
این پا شکسته را به کجا می توان رساند
سنگین دلی و گرنه ازان لعل آبدار
صد تشنه را به آب بقامی توان رساند
در کاروان بیخودی ما شتاب نیست
خود را به یک دو جام به ما می توان رساند
از خود بریده بر سر آتش نشسته ایم
ما را به یک نگه به خدا می توان رساند
در شیشه کرده است مرا خشکی خمار
در موسمی که می ز هوا می توان رساند
در هیچ بزم خون ندهد نشأه شراب
این باده در مقام رضا می توان رساند
بتوان به چرخ برد به همت غبار جسم
این سرمه را به چشم سها می توان رساند
دامان برق را نتواند گرفت خار
خود را به عمر رفته کجا می توان رساند
صائب کمند بخت اگر نیست نارسا
دستی به آن دو زلف رسا می توان رساند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل را کجا به زلف رسا می توان رساند
این پا شکسته را به کجا می توان رساند
هوش مصنوعی: دل را نمی‌توان به زلف زیبا و دل‌فریب رساند، و این پاهای لنگ و ناتوان را هم نمی‌توان به جایی برد.
سنگین دلی و گرنه ازان لعل آبدار
صد تشنه را به آب بقامی توان رساند
هوش مصنوعی: اگر دل سنگینی نداشته باشی، می‌توانی با آن لعل درخشان به صد تشنه آب برسانی.
در کاروان بیخودی ما شتاب نیست
خود را به یک دو جام به ما می توان رساند
هوش مصنوعی: در جمع ما، نیازی به عجله نیست؛ با نوشیدن یک یا دو جام، می‌توان به ما ملحق شد.
از خود بریده بر سر آتش نشسته ایم
ما را به یک نگه به خدا می توان رساند
هوش مصنوعی: ما از خودمان جدا شده و در آتش نشسته‌ایم، اما با یک نگاه می‌توانیم به خدا نزدیک شویم.
در شیشه کرده است مرا خشکی خمار
در موسمی که می ز هوا می توان رساند
هوش مصنوعی: مرا در میان طمع و سرخوشی حبس کرده‌اند، در زمانی که به راحتی می‌توان به خوشی و شادابی دست یافت.
در هیچ بزم خون ندهد نشأه شراب
این باده در مقام رضا می توان رساند
هوش مصنوعی: در هیچ محفل و جمعی، نمی‌توان با نوشیدن شراب واقعاً مست شد، مگر این که در حالت رضا و خشنودی به مقام و مرتبه‌ای برسد.
بتوان به چرخ برد به همت غبار جسم
این سرمه را به چشم سها می توان رساند
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده می‌توانیم عوالم بالا را به دست آوریم و این زیبایی را که مانند سرمه‌ای در چشم پرندگان است، به عرضه کنیم.
دامان برق را نتواند گرفت خار
خود را به عمر رفته کجا می توان رساند
هوش مصنوعی: سختی‌های گذشته و مشکلاتی که از بین رفته‌اند، قابل بازگشت یا احیا نیستند. تلاش برای به دست آوردن چیزی که دیگر وجود ندارد، بی‌فایده است.
صائب کمند بخت اگر نیست نارسا
دستی به آن دو زلف رسا می توان رساند
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال خوب نباشد، دست دراز کردن به آن دو زلف جذاب همچنان ممکن است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب