گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۲۰

ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند
ما را ازین جهان به جهان دگر رساند
صد حلقه برامید من افزود پیچ وتاب
هر رشته ای که ریشه به آب گهر رساند
یاقوت آتشین ترا دید آب شد
لعلی که آفتاب به خون جگر رساند
ما را رساند بی پرو بالی به کوی دوست
پروانه را به شمع اگر بال وپر رساند
از دولت نخوانده مرا ساخت بیخبر
هرکس به من ز آمدن او خبر رساند
زنهار تلخ وتند مشو کز زبان چرب
بادام خویش را به وصال شکر رساند
مخمور را به رطل گران دستگیر شد
ما را کسی که سنگ ملامت به سر رساند
از دیده سفید به مطلب رسید دل
این نخل را شکوفه به وصل ثمر رساند
در وادی طلب نفس برق وباد سوخت
این راه را دگر که تواند بسر رساند
نقصان نکرده است ز اهل سخن کسی
شد سبز حرف هر که به طوطی شکر رساند
شاخ از شکستگی به ثمر گرچه کم رسد
ما را دل شکسته به وصل ثمر رساند
صائب چو خون مرده نرفتم ز جای خود
چندان که روزگار به من نیشتر رساند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند
ما را ازین جهان به جهان دگر رساند
هوش مصنوعی: ساقی با یک لیوانی که در زمان سحر به ما داده، ما را از این دنیا به دنیای دیگری منتقل کرد.
صد حلقه برامید من افزود پیچ وتاب
هر رشته ای که ریشه به آب گهر رساند
هوش مصنوعی: من با هر بار پیچ و تاب گرفتن، بر شدت شادی و هیجانم می‌افزایم، هر رشته‌ای که به منبع غنی آب و ثروت متصل شود.
یاقوت آتشین ترا دید آب شد
لعلی که آفتاب به خون جگر رساند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جذابیت تو مانند یاقوتی آتشین است که باعث ذوب شدن آب می‌شود. حتی لعل (که به معنای سنگ قیمتی است) به حدی تحت تاثیر زیبایی تو قرار گرفته که آفتاب آن را به گلاب خون بدل کرده است. این بیان نشان‌دهنده‌ی شدت زیبایی و افسونگری توست.
ما را رساند بی پرو بالی به کوی دوست
پروانه را به شمع اگر بال وپر رساند
هوش مصنوعی: ما را به کوی دوست رسانیدند بی‌بال و پر، همان‌طور که پروانه‌ای به شمع می‌رسد بدون داشتن بال و پر.
از دولت نخوانده مرا ساخت بیخبر
هرکس به من ز آمدن او خبر رساند
هوش مصنوعی: با خیر و خوشی از روی ناآگاهی مرا تحت تأثیر قرار داد و هر کسی که راجع به آمدن او به من اطلاع داد، به نوعی مرا متوجه این موضوع کرد.
زنهار تلخ وتند مشو کز زبان چرب
بادام خویش را به وصال شکر رساند
هوش مصنوعی: مراقب باش که تلخ و تند نشوی، چون نمی‌خواهی که با زبان شیرین و نرم خود، به وصال چیزی که دوست داری برسی.
مخمور را به رطل گران دستگیر شد
ما را کسی که سنگ ملامت به سر رساند
هوش مصنوعی: مردی مست و شاداب به خاطر سنگینی بار خود گرفتار شد، اما کسی که ما را متهم کرد، بر بالای ما ایستاده و ملامت می‌کند.
از دیده سفید به مطلب رسید دل
این نخل را شکوفه به وصل ثمر رساند
هوش مصنوعی: از ظاهر روشن و واضح به موضوع پی بردند و دل این درخت نخل، به خوبی به رسیدن میوه‌هایش به وصل و شکوفایی دست یافت.
در وادی طلب نفس برق وباد سوخت
این راه را دگر که تواند بسر رساند
هوش مصنوعی: در مسیر جستجوی حقیقت و رسیدن به هدف، نفس و انرژی انسان در حال از بین رفتن است و این راه را کسی دیگر نمی‌تواند به پایان برساند.
نقصان نکرده است ز اهل سخن کسی
شد سبز حرف هر که به طوطی شکر رساند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از اهل سخن به نقص و عیب دچار نشده است؛ هر کسی که توانسته باشد پیامی شیرین و خوش را به دیگران برساند، به مانند طوطی بر لب شکر نشسته و کلامش سبز و پر بار است.
شاخ از شکستگی به ثمر گرچه کم رسد
ما را دل شکسته به وصل ثمر رساند
هوش مصنوعی: هرچند که شاخ (درخت) به خاطر شکستگی، میوه کمتری می‌دهد، اما دل شکسته ما می‌تواند به وصال و رسیدن به ثمر نائل گردد.
صائب چو خون مرده نرفتم ز جای خود
چندان که روزگار به من نیشتر رساند
هوش مصنوعی: صائب مانند مرده‌ای هستم که از جای خود حرکت نکردم، هرچقدر که زمان مرا آزرده خاطر کرد.