گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۱۷

چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد
از آرمیدن دل من جستجو چکد
آب حیات در قدح خضر خون شود
روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد
از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست
مشکل که خونم از دم شمشر او چکد
صد پیرهن عرق کند از پاکدامنی
شبنم اگر به دامن آن گل فروچکد
گلگونه عذار کنندش سمنبران
خونابه ای که از دل بی آرزوچکد
زان دم که چون پیاله مرا چشم باز شد
نگذاشتم که باده ز دست سبو چکد
دامن ز رنگ وبوی گل ولاله می کشد
چون خون من دلیر بر آن خاک کو چکد
تیغی است آبدار به خونریز سایلان
هر آستانه ای که بر او آبرو چکد
صائب ز دل برون ندهم اشک و آه را
آن غنچه نیستم که ز من رنگ وبو چکد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد
از آرمیدن دل من جستجو چکد
هوش مصنوعی: چشم خواب آلود من، مانند چشمی که شوخی و تمسخر از آن می‌چکد، در جستجوی آرامش و آسودگی است و دل من نیز در پی یافتن آن آرامش می‌گردد.
آب حیات در قدح خضر خون شود
روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که آب حیات، در چنگال خضر، به خون تبدیل می‌شود، زمانی که تیغی در گلویم فرو رود.
از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست
مشکل که خونم از دم شمشر او چکد
هوش مصنوعی: تشنگی لبان ما از آب خضر (آبی که به زندگی جاوید می‌بخشد) پایان‌ناپذیر است و این دشواری است که خون من همچنان از دم شمشیر او می‌چکد.
صد پیرهن عرق کند از پاکدامنی
شبنم اگر به دامن آن گل فروچکد
هوش مصنوعی: اگر شبنم به دامن گل بچسبد، حتی صد پیرهن عرق هم نمی‌تواند پاکی و طهارت آن را تحت تاثیر قرار دهد.
گلگونه عذار کنندش سمنبران
خونابه ای که از دل بی آرزوچکد
هوش مصنوعی: لب‌هایش را مانند گل‌های زیبا می‌سازد و از دل بی‌قرار و آرزو، اشکی جاری می‌شود.
زان دم که چون پیاله مرا چشم باز شد
نگذاشتم که باده ز دست سبو چکد
هوش مصنوعی: از زمانی که چشمم به حقیقت باز شد، اجازه ندادم که حتی یک قطره از شراب از ظرف بریزد.
دامن ز رنگ وبوی گل ولاله می کشد
چون خون من دلیر بر آن خاک کو چکد
هوش مصنوعی: دامن گل و لاله بوی خوشی دارد و من چون دلیران، به خاطر عشق و اشتیاق، به این خاک می‌افتم.
تیغی است آبدار به خونریز سایلان
هر آستانه ای که بر او آبرو چکد
هوش مصنوعی: تیغی وجود دارد که به خاطر خونریزی‌هایی که در هر درگاهی رخ می‌دهد، همیشه تیز و برّنده باقی می‌ماند. هر جایی که بر آن آبرو و احترام بیفتد، این تیغ به پیش می‌آید.
صائب ز دل برون ندهم اشک و آه را
آن غنچه نیستم که ز من رنگ وبو چکد
هوش مصنوعی: من از دل خود اشک و آه را بیرون نمی‌زنم، چرا که من مانند یک غنچه نیستم که بویی از من برود و رنگ و عطرش را منتشر کند.