گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۰۸

اشکم به خاک چهره سیلاب می کشد
در گوش بحر حلقه گرداب میکشد
گردن به هر شکار زبون کج نمی کنم
صیاد من نهنگ به قلاب میکشد
دارد مگر امید اجابت دعای من
کامروز دل به گوشه محراب میکشد
نتوان حریف پاک بران زمانه شد
پرهیز ازان که دست ودهن آب میکشد
از عشق هر که را دل گرمی نداده اند
ناز سمور و قاقم و سنجاب میکشد
آن بسملم که از نگه عجز چشم من
خنجر زدست جرات قصاب میکشد
زاهد زآه ساخته خود تمام شب
داغ حبش به چهره محراب میکشد
غفلت بود نتیجه گفتارهای پوچ
افسانه عاقبت به شکر خواب می کشد
داغم که بیقراری این درد جانگداز
حرف شکایت از دل بیتاب می کشد
زین خاک سرمه خیز دل من سیاه شد
خاطر به سیر دامن سرخاب می کشد
صائب به بیقراری من گر نظر کند
حیرت عنان لرزش سیماب می کشد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشکم به خاک چهره سیلاب می کشد
در گوش بحر حلقه گرداب میکشد
هوش مصنوعی: اشک من مانند سیلابی به زمین میریزد و در کناره دریا، گردابی ایجاد می‌کند.
گردن به هر شکار زبون کج نمی کنم
صیاد من نهنگ به قلاب میکشد
هوش مصنوعی: من به هر شکار ضعیفی تسلیم نمی‌شوم، زیرا صیاد من قادر است نهنگ را نیز با قلاب به دام بیندازد.
دارد مگر امید اجابت دعای من
کامروز دل به گوشه محراب میکشد
هوش مصنوعی: آیا امیدی به شنیدن دعای من وجود دارد؟ امروز دلش را به گوشه محراب می‌برد.
نتوان حریف پاک بران زمانه شد
پرهیز ازان که دست ودهن آب میکشد
هوش مصنوعی: نمی‌توان در برابر زمانه‌ای که افراد پاک و بی‌آلایش را به چالش می‌کشد، مقاومت کرد. بهتر است از کسانی که به خوبی‌ها و زشتی‌ها تعهد ندارند، دوری کرد.
از عشق هر که را دل گرمی نداده اند
ناز سمور و قاقم و سنجاب میکشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از عشق بهره‌ای نداشته باشد، مانند جانوری نازک‌دل و حساس است که به راحتی آسیب می‌بیند و دچار سختی می‌شود.
آن بسملم که از نگه عجز چشم من
خنجر زدست جرات قصاب میکشد
هوش مصنوعی: من به قدری از نگاه تو آسیب دیده‌ام که مانند یک جان‌باخته به نظر می‌رسم، مثل قصابی که با شجاعت مشغول کارش است.
زاهد زآه ساخته خود تمام شب
داغ حبش به چهره محراب میکشد
هوش مصنوعی: عارف با ناراحتی و دل‌نگرانی خود، تمام شب، عشق او را بر چهره محراب می‌کشد.
غفلت بود نتیجه گفتارهای پوچ
افسانه عاقبت به شکر خواب می کشد
هوش مصنوعی: غفلت ناشی از صحبت‌های بی‌معنا و بی‌فایده، در نهایت انسان را به خواب و بی‌توجهی می‌برد.
داغم که بیقراری این درد جانگداز
حرف شکایت از دل بیتاب می کشد
هوش مصنوعی: من از درد و بیقراری رنج می‌برم و دل ناآرامم به طور غم‌انگیزی ناله و شکایت می‌کند.
زین خاک سرمه خیز دل من سیاه شد
خاطر به سیر دامن سرخاب می کشد
هوش مصنوعی: از این خاک، دل من تاریک و غمگین شده و خاطرم با زیبایی و شادابی لباسی رنگی پر شده است.
صائب به بیقراری من گر نظر کند
حیرت عنان لرزش سیماب می کشد
هوش مصنوعی: اگر صائب به بیقراری من توجه کند، حیرت او باعث می‌شود که بدنش به لرزش بیفتد، گویی مانند نوسان همین جیوه است.