گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۰۵

شوق می از بهار گل اندام تازه شد
پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد
از چهره گشاده سیمین بران باغ
آغوش سازی طمع خام تازه شد
زان بوسه های تر که به شبنم زگل رسید
امید من به بوسه وپیغام تازه شد
میلی که داشتند حریفان به نقل ومی
از چشمک شکوفه بادام تازه شد
از نوبهار سبزه مینا کشید قد
از آب تلخ می جگر جام تازه شد
زان خنده ای که غنچه به روی نسیم کرد
شاهد پرستی دل خود کام تازه شد
داغی که به به خون جگر کرده بود دل
از روی گرم لاله گلفام تازه شد
شب از شکوفه روز شد وروز شب زابر
هنگامه مکرر ایام تازه شد
حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نیست
زینسان که از بهار در وبام تازه شد
زاحرامی شکوفه ولبیک بلبلان
دل را به کعبه رغبت احرام تازه شد
صائب ترا زسردی دوران خزان مباد
کز نوبهار طبع تو ایام تازه شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوق می از بهار گل اندام تازه شد
پیوند بوسه ها به لب جام تازه شد
هوش مصنوعی: عشق به می و زیبایی بهاری تازه را به وجود آورده است و ارتباط نزدیک بوسه‌ها با لب به یک جام جدید تبدیل شده است.
از چهره گشاده سیمین بران باغ
آغوش سازی طمع خام تازه شد
هوش مصنوعی: از چهره زیبا و شاداب سیمین، باغی از آغوش می‌سازد که آرزو و اشتیاق جدیدی در دل می‌پروراند.
زان بوسه های تر که به شبنم زگل رسید
امید من به بوسه وپیغام تازه شد
هوش مصنوعی: از بوسه‌های نمناکی که به گل رسیده، امیدم به بوسه و پیامی نو تازه شد.
میلی که داشتند حریفان به نقل ومی
از چشمک شکوفه بادام تازه شد
هوش مصنوعی: میل و اشتیاقی که حریفان داشتند برای نوشیدن شراب، به کمک زیبایی و طراوت شکوفه‌های تازه بادام به اوج رسید.
از نوبهار سبزه مینا کشید قد
از آب تلخ می جگر جام تازه شد
هوش مصنوعی: در بهار جدید، سبزه و گل زیبایی از دل زمین بیرون آمده‌اند و قد کشیده‌اند. همچنین از آب تلخ، دل من نیز تازگی یافته و شاداب شده است.
زان خنده ای که غنچه به روی نسیم کرد
شاهد پرستی دل خود کام تازه شد
هوش مصنوعی: از آن خنده‌ای که غنچه به هنگام برخورد با نسیم انجام داد، دل عاشق تازه‌ای برای محبت و زیبایی پیدا کرد.
داغی که به به خون جگر کرده بود دل
از روی گرم لاله گلفام تازه شد
هوش مصنوعی: دردی که به خاطر عشق و غم در دل داشتم، با زیبایی و تازگی گل‌های لاله، دوباره جان گرفت و تسکین یافت.
شب از شکوفه روز شد وروز شب زابر
هنگامه مکرر ایام تازه شد
هوش مصنوعی: شب به نور روز تبدیل شد و روز نیز مانند شبی دیگر، دوباره رخ نمود. روزها و شب‌ها همیشه در حال تکرار و تازگی هستند.
حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نیست
زینسان که از بهار در وبام تازه شد
هوش مصنوعی: نیازی به ترک کردن چمن از گوشه خانه نیست، چون بهار از روی بام تازه و شکوفا شده است.
زاحرامی شکوفه ولبیک بلبلان
دل را به کعبه رغبت احرام تازه شد
هوش مصنوعی: با آمدن بهار و شکوفه‌ها، مانند بلبلان که به عشق و شور و شوق به کعبه و مناسک حج می‌شتابند، دل‌ها تازه و پر از انگیزه می‌شود.
صائب ترا زسردی دوران خزان مباد
کز نوبهار طبع تو ایام تازه شد
هوش مصنوعی: صائب، امیدوارم که به تازگی‌ها و تازگی‌های درونت آسیبی از سردی و سختی‌های زمانه نرسد، چون با آمدن بهار، روح تو دوباره سرشار از زندگی و نشاط می‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب