گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۰۱

تا چهره تو از می گلرنگ آل شد
شبنم به روی گل عرق انفعال شد
در هر نظاره یک سروگردن شود بلند
هر کس که محو قامت آن نونهال شد
کوتاهی حیات ز اظهار زندگی است
زان خضر دیر ماند که پوشیده حال شد
در یک دو هفته از نظر شور ناقصان
ماه تمام پا به رکاب هلال شد
در عهد ما که نیست جواب سلام رسم
رحم است بر کسی که زاهل سؤال شد
هرگز نکرده است کسی مهر کینه را
این آب تیره در قدح من زلال شد
برخط فزود هر چه شد از حسن یار کم
ز آنسان که عمر سایه فزون از زوال شد
در آستین هر گرهی ده کرهگشاست
دست است ترجمان زبانی که لال شد
نشنید یک تن از بن دندان حدیث من
از فکر اگر چه پیکر من چون خلال شد
صائب چه طرف بندد ازان حسن بی مثال
آیینه ای که تخته مشق مثال شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چهره تو از می گلرنگ آل شد
شبنم به روی گل عرق انفعال شد
هوش مصنوعی: زمانی که چهره‌ی تو به رنگ می زیبا شد، شبنم بر روی گل به خاطر تأثیری که از تو گرفته، مانند عرق نمایان شد.
در هر نظاره یک سروگردن شود بلند
هر کس که محو قامت آن نونهال شد
هوش مصنوعی: هرکس که به زیبایی و جذابیت آن جوان نگاه کند، در هر بار که او را تماشا می‌کند، احساس می‌کند که به اندازه یک سرو، بلند و باوقار شده است.
کوتاهی حیات ز اظهار زندگی است
زان خضر دیر ماند که پوشیده حال شد
هوش مصنوعی: زندگی کوتاه است به خاطر اینکه انسان‌ها در مورد آن صحبت می‌کنند. خضر، که نماد جاودانگی و زندگی طولانی است، به خاطر اینکه حال و وضعیتش را پنهان کرده، مدت زیادی باقی مانده است.
در یک دو هفته از نظر شور ناقصان
ماه تمام پا به رکاب هلال شد
هوش مصنوعی: در یک یا دو هفته‌ای، وقتی که ماه کامل به نیمه رسید، هلال ماه خود را آماده نشان دادن کرد.
در عهد ما که نیست جواب سلام رسم
رحم است بر کسی که زاهل سؤال شد
هوش مصنوعی: در زمانه ما دیگر جواب سلام دادن به کسی که سؤال نمی‌کند، رسم نیست. برعکس، نشان دادن محبت و ارتباط با دیگران اهمیت بیشتری دارد.
هرگز نکرده است کسی مهر کینه را
این آب تیره در قدح من زلال شد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانسته است که کینه و نفرت را از دل خود پاک کند، اما این آب تیره در جام من به شکلی زلال و پاک تبدیل شده است.
برخط فزود هر چه شد از حسن یار کم
ز آنسان که عمر سایه فزون از زوال شد
هوش مصنوعی: در زندگی، هرچقدر زیبایی‌های محبوبم بیشتر می‌شود، به همان اندازه از آن زیبایی‌ها کاسته می‌شود، همان‌طور که سایه عمر من همواره از زوال و نابودی بیشتر می‌گردد.
در آستین هر گرهی ده کرهگشاست
دست است ترجمان زبانی که لال شد
هوش مصنوعی: در هر گره‌ای که وجود دارد، دست‌هایی پنهان و نادیده، به کار هستند. این تصویر بیانگر ارتباط بین کلام و عمل است، حتی وقتی که زبانی وجود ندارد یا بی‌صداست.
نشنید یک تن از بن دندان حدیث من
از فکر اگر چه پیکر من چون خلال شد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از عمق وجودم حقیقت من را نشنید، هرچند که بدنم به اندازه یک خلال دندان نازک و شکننده شده است.
صائب چه طرف بندد ازان حسن بی مثال
آیینه ای که تخته مشق مثال شد
هوش مصنوعی: صائب، زیبایی بی‌نظیر او چه تاثیری روی دل می‌گذارد، مثل آینه‌ای که نشان‌دهنده تمام زیبایی‌ها و نکات ظریفی است که به نوعی درس زندگی را به ما می‌آموزد.