غزل شمارهٔ ۴۰۸۱
نالان مباد هر که به فریاد من رسد
دردش مباد هر که به درد سخن رسد
انداز ساق عرش کمین پایه من است
چون دست فکرتم به کمند سخن رسد
چون گل برآورم ز گریبان خاک سر
دست نسیم اگر به گریبان من رسد
بیگانه را به جلوه گه یار ره مباد
سوزم اگر نسیم به پای لگن رسد
زنهار از لباس برآ ای صبا ز مصر
چشم بدی مباد به آهن پیرهن رسد
چون میوه داغدار شد افتد زاعتبار
مگذار دست بوسه به سیب ذقن رسد
هر برگ لاله ای که سیاهی کند ز دور
چون واشکافی از جگر کوهکن رسد
روزی که زخم من دهن شکوه واکند
چندین هزار نافه مشک ختن رسد
با این سربریده چه غماز پیشه است
مگذار پای شمع به آن انجمن رسد
صائب دری به روی من از فیض وا شود
روزی که نامه ای ز ظفر خان به من رسد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نالان مباد هر که به فریاد من رسد
دردش مباد هر که به درد سخن رسد
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال رنج من بیاید، او نیز نباید به درد و مصیبت دچار شود.
انداز ساق عرش کمین پایه من است
چون دست فکرتم به کمند سخن رسد
هوش مصنوعی: قد و قامت عرش به اندازهی بلندی من است، زمانی که افکارم در دام کلمات به هم برسند.
چون گل برآورم ز گریبان خاک سر
دست نسیم اگر به گریبان من رسد
هوش مصنوعی: وقتی که من مانند گل از دل خاک رشد میکنم، اگر نسیم به من برسد، حس زیبایی و لطافت را تجربه میکنم.
بیگانه را به جلوه گه یار ره مباد
سوزم اگر نسیم به پای لگن رسد
هوش مصنوعی: اگر بیگانهای به محل محبوب من بیاید، نباید نگران شود؛ من هرچند که دلم میسوزد، اما اگر نسیم خنکی به سویش بیفتد، احساس خوبی بکند.
زنهار از لباس برآ ای صبا ز مصر
چشم بدی مباد به آهن پیرهن رسد
هوش مصنوعی: اُه ای نسیم، مراقب باش که از لباسهای برآمده از مصر دوری کنی و مبادا نگاه بدی به پیراهن قدیمی بیفتد.
چون میوه داغدار شد افتد زاعتبار
مگذار دست بوسه به سیب ذقن رسد
هوش مصنوعی: وقتی میوه به بلوغ و پختگی میرسد، دیگر نمیتوان به آن افتخار کرد و باید از آن دست کشید. بهتر است اجازه ندهی که با شوق و تبوتاب به آن نزدیک شوی.
هر برگ لاله ای که سیاهی کند ز دور
چون واشکافی از جگر کوهکن رسد
هوش مصنوعی: هر برگ لالهای که به رنگ سیاه درآید، از دور به نظر میرسد، اما وقتی نزدیکتر میشوی، دردی عمیق و ناشی از زحمت و رنج کوهکن را نشان میدهد.
روزی که زخم من دهن شکوه واکند
چندین هزار نافه مشک ختن رسد
هوش مصنوعی: روزهایی که درد و رنج من به پایان برسد، تعداد زیادی عطر خوشبوی مشک از ختن به دست خواهد آمد.
با این سربریده چه غماز پیشه است
مگذار پای شمع به آن انجمن رسد
هوش مصنوعی: با این حالتی که داری، چطور میتوانی به دیگران خبر بدهی؟ نگذار پای شمع به آن جمع بیافتد.
صائب دری به روی من از فیض وا شود
روزی که نامه ای ز ظفر خان به من رسد
هوش مصنوعی: روز زمانی که خبری از ظفر خان برای من بیاید، درهای خوشبختی به روی من باز خواهد شد.