غزل شمارهٔ ۴۰۸۲
فیضی که سهیل به خاک یمن رسد
از دیدن عقیق لب او به من رسد
از عطسه غزال شود دشت لاله گون
گر بوی زلف او به دماغ ختن رسد
چشمی که دوخته است زلیخا به پیرهن
بویش کجا به ساکن بیت الحزن رسد
در بسته باغ را به ته بال خود درآر
قانع مشو به بوی گلی کز چمن رسد
شیرین نمی کنند دهانی که تلخ نیست
شکر کجا به طوطی شیرین سخن رسد
پروانه گرد شمع نمی گردداز حجاب
بیچاره عاشقی که به این انجمن رسد
این چاه دور را رسن از خود گسستن است
کی رشته امید به چاه ذقن رسد
در بزم او کسی به کسی جا نمی دهد
آنجا مگر سپند به فریاد من رسد
زنهار روی دست هنرهای خود مخور
کز جوی شیر به لب کوهکن رسد
صائب زبان خامه روشن بیان ماست
شمعی که پرتوش به هزار انجمن رسد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فیضی که سهیل به خاک یمن رسد
از دیدن عقیق لب او به من رسد
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکویی که ستاره سهیل به سرزمین یمن میبخشد، از تماشای لب عقیقمانند او به من نیز میرسد.
از عطسه غزال شود دشت لاله گون
گر بوی زلف او به دماغ ختن رسد
هوش مصنوعی: اگر عطسه یک غزال در دشت بیفتد، دشت به رنگ لاله درمیآید، چرا که اگر بوی زلف او به مشام ختن برسد، تأثیری شگرف خواهد گذاشت.
چشمی که دوخته است زلیخا به پیرهن
بویش کجا به ساکن بیت الحزن رسد
هوش مصنوعی: چشمی که زلیخا به پیراهن یوسف دوخته، چگونه میتواند به مکانی آرام و ساکن برسد؟
در بسته باغ را به ته بال خود درآر
قانع مشو به بوی گلی کز چمن رسد
هوش مصنوعی: در باغ را با بال خود باز کن و به تنها بوی گلی که از چمن میآید راضی نباش.
شیرین نمی کنند دهانی که تلخ نیست
شکر کجا به طوطی شیرین سخن رسد
هوش مصنوعی: دهان شیرین و خوشزبان نمیتواند از دهان تلخ و ناگوار چیزی به زبان آورد. شکر و شیرینی کلام، تنها به کسی که طبعش شیرین است میرسد و به کسی که تلخی در کلامش دارد، نمیتواند منتقل شود.
پروانه گرد شمع نمی گردداز حجاب
بیچاره عاشقی که به این انجمن رسد
هوش مصنوعی: پروانه به دور شمع نمیچرخد، زیرا پوشش و حجاب عشق، او را از رسیدن به این جمع بازمیدارد.
این چاه دور را رسن از خود گسستن است
کی رشته امید به چاه ذقن رسد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که برای رهایی از وضعیت سخت و دشوار (چاه)، باید از وابستگیهای خود کم کرد و به طور واقعی به فکر حل مسئله بود. در واقع، امید و تلاش باید به سمتی باشد که بتواند به عمق مشکل (چاه ذقن) برسد و آن را حل کند.
در بزم او کسی به کسی جا نمی دهد
آنجا مگر سپند به فریاد من رسد
هوش مصنوعی: در محفل او، کسی به دیگری حق نمیدهد که جایی داشته باشد، جز اینکه سپند به کمک من بیاید.
زنهار روی دست هنرهای خود مخور
کز جوی شیر به لب کوهکن رسد
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه به تواناییها و مهارتهای خودتون تکیه نکنید، چرا که ممکن است این اعتماد به نفس باعث بیاحتیاطی شما شود و در نهایت به سرنوشتهایی نامناسب منجر شود.
صائب زبان خامه روشن بیان ماست
شمعی که پرتوش به هزار انجمن رسد
هوش مصنوعی: زبان و نوشتهمان به گونهای روشن و دلنشین است که مانند شمعی میدرخشد و نور آن به هزار محفل و جمع میرسد.