گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۷۷

زخم از هنر همیشه به صاحب هنر رسد
چون خانه صدف که به آب از گهر رسد
افتادگی گزین که ازین خاکدان پست
شبنم به آفتاب ازین بال وپر رسد
بر دل گذار دست که در گلشن ادب
دستی که کوته است به وصل ثمر رسد
از چشم تنگ مور که خاکش به چشم باد
مشکل به طوطیان سخنگو شکر رسد
از التفات عشق گرانمایه گشت دل
مانند گوهری که به صاحب نظر رسد
در عهد ما که در گره افتاده کارها
مشکل به داد آبله ها نیشتر رسد
شبنم ز چشم شور نمکسود می کند
داغی اگر به لاله خونین جگر رسد
در پیچ وتاب باش که فیض پیچ وتاب
زنار بیشتر به وصال کمر رسد
کوتاه کن فسانه که سودا نه آن شب است
کز حرف و صورت رشته عمرش بسر رسد
صائب کجاست طالع آنم که آن نگار
چون دولت نخوانده ز در بیخبر رسد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زخم از هنر همیشه به صاحب هنر رسد
چون خانه صدف که به آب از گهر رسد
هوش مصنوعی: زخم و آسیب همیشه به فردی که هنر در دست دارد می‌رسد، مانند اینکه دریا به صدفی که در خود مروارید دارد، آسیب می‌زند.
افتادگی گزین که ازین خاکدان پست
شبنم به آفتاب ازین بال وپر رسد
هوش مصنوعی: از فروتنی و تواضع خود غافل نشو، زیرا که از این دنیای پست، تنها با آفتاب و تلاش می‌توان به کمال و رشد رسید.
بر دل گذار دست که در گلشن ادب
دستی که کوته است به وصل ثمر رسد
هوش مصنوعی: به قلب خود مهربانی را هدیه کن، چرا که در دنیای ادب، دستی که تلاش و کوشش اش کم است، به نتیجه و دستاورد نخواهد رسید.
از چشم تنگ مور که خاکش به چشم باد
مشکل به طوطیان سخنگو شکر رسد
هوش مصنوعی: از دیدگاه محدود مورچه، که تنها به خاک چشم می‌دخت، به نظرش رسیدن شکر به طوطی‌های سخنگو بسیار دشوار است.
از التفات عشق گرانمایه گشت دل
مانند گوهری که به صاحب نظر رسد
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که دل انسان ارزشمند شود، مانند جواهر قیمتی که به دست کسی با درک بالا می‌افتد.
در عهد ما که در گره افتاده کارها
مشکل به داد آبله ها نیشتر رسد
هوش مصنوعی: در زمانه ما، که کارها به سختی پیش می‌رود، تنها راه حل‌ها از طریق مشکلات و دردها به دست می‌آید.
شبنم ز چشم شور نمکسود می کند
داغی اگر به لاله خونین جگر رسد
هوش مصنوعی: اگر شبنم از چشمان کسی بریزد، به لاله‌ای که دلش پر از درد است، احساس گرما و سوزش می‌دهد.
در پیچ وتاب باش که فیض پیچ وتاب
زنار بیشتر به وصال کمر رسد
هوش مصنوعی: در حالت پیچ و تاب و تلاطم خود قرار بگیر که این غوغا و هیجان بیشتر به اتصال و نزدیکی به محبوب منجر می‌شود.
کوتاه کن فسانه که سودا نه آن شب است
کز حرف و صورت رشته عمرش بسر رسد
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که داستان‌های طولانی و خیالات را کنار بگذاریم، زیرا آن شب که پر از افکار و سر و صدا است، دیگر تمام شده و موجب می‌شود که عمر ما به پایان برسد. به عبارتی، بهتر است به واقعیت‌ها بپردازیم و از اتلاف وقت بر روی خیالات بی‌فایده پرهیز کنیم.
صائب کجاست طالع آنم که آن نگار
چون دولت نخوانده ز در بیخبر رسد
هوش مصنوعی: صائب، در جایی هستم که سرنوشت من مانند آن معشوق است که بدون اینکه کسی او را به درستی بشناسد، به خانه وارد می‌شود.