غزل شمارهٔ ۴۰۷۶
عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد
از موج آب مرده به دریا کجا رسد
در وادیی که خضر در او موج می زند
ما ایستاده ایم که بانگ درا رسد
در زاهدان سماع سرایت نمی کند
شاخ بریده را چه مدد از صبا رسد
در ترک خواهش است اگر هست دولتی
نعمت فزون به مردم بی اشتها رسد
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت
زور فلک به مردم بی دست وپارسد
در پیری از سعادت دنیا چه فایده
آخر به استخوان چه ز بال هما رسد
چشم صفا ندارم ازین تیره خاکدان
یعقوب را چه روشنی از توتیا رسد
صائب ز چشم او طمع مردمی خطاست
بیمار چون به درد دل خلق وا رسد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد
از موج آب مرده به دریا کجا رسد
هوش مصنوعی: انسان خردمند زمانی که به عظمت و بزرگی خداوند بیاندیشد، متوجه میشود که با وجود تمام چالشها و مشکلات، نمیتواند به اموری بیارزش و بیمعنا دل ببندد. در واقع، او به عمق و وسعت معانی و ارزشها نگاه میکند و از سطحینگری و مسائل بیاهمیت فراتر میرود.
در وادیی که خضر در او موج می زند
ما ایستاده ایم که بانگ درا رسد
هوش مصنوعی: در جایی که راهنمای بزرگ و دانا، خضر، به حرکت و جنب و جوش مشغول است، ما صبر کردهایم تا صدای زنگ در آید.
در زاهدان سماع سرایت نمی کند
شاخ بریده را چه مدد از صبا رسد
هوش مصنوعی: در زاهدان، حالت نشئگی و شادی به کسی نمیرسد که خود را از دنیا بریده و قطع کرده است، حتی اگر بادی خوش هم بوزد.
در ترک خواهش است اگر هست دولتی
نعمت فزون به مردم بی اشتها رسد
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی عشق و خواستهای وجود داشته باشد، آن وقت نعمتی زیاد و فراوان به مردمی که چیزی نمیخواهند، خواهد رسید.
پیچد به دست وپای مگس دام عنکبوت
زور فلک به مردم بی دست وپارسد
هوش مصنوعی: مگس در دام عنکبوت گیر میافتد و این نشان میدهد که نیروی سرنوشت یا تقدیر میتواند بر زندگی انسانهایی که دست کمتری دارند، تسلط پیدا کند و آنها را در مشکلات گرفتار کند.
در پیری از سعادت دنیا چه فایده
آخر به استخوان چه ز بال هما رسد
هوش مصنوعی: در سالهای پیری، داشتن خوشبختی و نعمتهای دنیوی چه سودی دارد؟ به هر حال، وقتی بدن رو به زوال میرود، تمام این لذتها به چه دردی میخورد؟
چشم صفا ندارم ازین تیره خاکدان
یعقوب را چه روشنی از توتیا رسد
هوش مصنوعی: من از این دنیای خاکی و تیره چیزی نمیبینم و نمیتوانم به روشنایی و زیبایی دست یابم؛ یعقوب چگونه میتواند از این دنیای بدون نور و شادی بهرهمند شود؟
صائب ز چشم او طمع مردمی خطاست
بیمار چون به درد دل خلق وا رسد
هوش مصنوعی: چشم او باعث فریب مردم میشود، زیرا وقتی کسی دچار درد دل دیگران شود، نباید به او اعتماد کرد.