گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۷۲

کم کم دل مرا غم واندیشه می خورد
این باده عاقبت سر این شیشه می خورد
مسدود چون کنم که درین تنگنا مرا
بادی به دل ز روزن اندیشه می خورد
خون دل است روزی غم پیشگان فکر
بیچاره آن که روزی ازین پیشه می خورد
ضعفم رسیده است به جایی که پای من
از موجه هوا به دم تیشه می خورد
جایی که خون ز ناخن خورشید می چکد
فرهاد ساده لوح غم تیشه می خورد
نخلی است آسمان که دل ماست ریشه اش
این نخل سرکش آب ازین ریشه می خورد
پرورده اند شیشه افلاک را به زهر
بیچاره آن که زخمی ازین شیشه می خورد
موقوف یک پیاله بود زهد خشک من
از چشم شیر برق به این بیشه می خورد
صائب کجا رسد به هما استخوان ما
ما را چنین که آتش اندیشه می خورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کم کم دل مرا غم واندیشه می خورد
این باده عاقبت سر این شیشه می خورد
هوش مصنوعی: به تدریج غم و نگرانی دل مرا در بر می‌گیرد و در نهایت، این شرابی که در شیشه است، به سرنوشت غم‌انگیزی دچارش می‌کند.
مسدود چون کنم که درین تنگنا مرا
بادی به دل ز روزن اندیشه می خورد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم در این وضعیت سخت خود را محدود کنم، در حالی که باد اندیشه و احساسات از روزنه‌های ذهنم به درون می‌وزد؟
خون دل است روزی غم پیشگان فکر
بیچاره آن که روزی ازین پیشه می خورد
هوش مصنوعی: غم و اندوه افرادی که دچار درد و رنج هستند، مانند خون دل می‌ماند. کسی که قبلاً به راحتی از این آلام و مشکلات معیشت می‌کرده، حالا در فکر و اندیشه‌اش دچار پریشانی و سختی است.
ضعفم رسیده است به جایی که پای من
از موجه هوا به دم تیشه می خورد
هوش مصنوعی: به جایی از ضعف و ناتوانی رسیده‌ام که دیگر حتی نمی‌توانم به راحتی قدم بزنم و پایم به دم تیشه که نشانه‌ای از سختی و مشقت است، برخورد می‌کند.
جایی که خون ز ناخن خورشید می چکد
فرهاد ساده لوح غم تیشه می خورد
هوش مصنوعی: در جایی که نور و زندگی به سختی تأثیر می‌گذارد و غم و اندوه حاکم است، فرهاد، که نمادی از سادگی و حسن نیت است، دچار درد و رنج می‌شود و به تعبیر دیگر، تلاشش بی‌نتیجه می‌ماند.
نخلی است آسمان که دل ماست ریشه اش
این نخل سرکش آب ازین ریشه می خورد
هوش مصنوعی: دل ما همچون درختی در آسمان است و ریشه‌اش در این نخل سرکش قرار دارد. این نخل درختی است که از ریشه‌اش آب می‌گیرد.
پرورده اند شیشه افلاک را به زهر
بیچاره آن که زخمی ازین شیشه می خورد
هوش مصنوعی: آسمان‌ها را مانند شیشه‌ای لطیف ساخته‌اند و کسی که از این شیشه آسیب می‌بیند، بیچاره و بدبخت است.
موقوف یک پیاله بود زهد خشک من
از چشم شیر برق به این بیشه می خورد
هوش مصنوعی: زندگی زهد خشک و بی روح من به یک پیاله موقوف شده است و مانند برقی که از چشم شیر می‌تابد، به این جنگل سرک می‌کشد.
صائب کجا رسد به هما استخوان ما
ما را چنین که آتش اندیشه می خورد
هوش مصنوعی: صائب، چگونه می‌تواند به مقام و شأنی برسد که ما از آن دوریم؟ چراکه در ما، آتش فکر و اندیشه به شدت می‌سوزد و ما را می‌خورد.