غزل شمارهٔ ۴۰۵۹
پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد
از پاکدامنان نتوان احتراز کرد
از وصل ساختم به نظر بازی خیال
بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد
از یک نگاه برد دل ودین وهوش من
این کعبتین چشم مرا پاکباز کرد
گردید از شکنجه بیچارگی خلاص
از چاره هر که رو به در چاره ساز کرد
محمود اگر چه بتکده ها را خراب ساخت
زیر وزبر به نیم نگاهش ایاز کرد
دریا نشست گرد خجالت ز چهره اش
سیلی که بر خرابه ما ترکتاز کرد
از سادگی به مهره گل ساخت از گهر
دل را تسلی آن به عشق مجاز کرد
قانع ز دام خود به مگس شد چو عنکبوت
زاهد که پیش خلق نماز دراز کرد
شد طشت آتش افسر زر در نظر مرا
تا عشق او به داغ مرا سرفراز کرد
کوتاه ساخت دست دراز کریم را
در عرض حاجت آن سخن را دراز کرد
صائب نیازمندی من گشت بیشتر
چندان که یار در دل من خون زناز کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد
از پاکدامنان نتوان احتراز کرد
هوش مصنوعی: در صبحگاه، گلها به آرامی شکوفا شدند و به نسیم صبح خوشامد گفتند. نمیتوان از کنار پاکی و صداقت افرادی که در زندگیمان هستند، به آسانی عبور کرد.
از وصل ساختم به نظر بازی خیال
بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد
هوش مصنوعی: از همنشینی و ارتباط با محبوب، چنان در دنیای خیال غرق شدم که دیگر به صحبت با گل یا بوی خوش آن نیاز ندارم.
از یک نگاه برد دل ودین وهوش من
این کعبتین چشم مرا پاکباز کرد
هوش مصنوعی: با یک نگاه از تو، دل و دین و عقل من از دست رفت. این کعبه چشم تو، مرا به سادگی و پاکی رساند.
گردید از شکنجه بیچارگی خلاص
از چاره هر که رو به در چاره ساز کرد
هوش مصنوعی: کسی که از رنج و سختی نجات پیدا کند، به دنبال راه حلی میگردد و در نهایت با توکل به درگاه خدا و جستجوی راهکارها، به آرامش میرسد.
محمود اگر چه بتکده ها را خراب ساخت
زیر وزبر به نیم نگاهش ایاز کرد
هوش مصنوعی: محمود با وجود اینکه معابد بتپرستی را ویران کرد، با یک نگاه مختصر، ایاز را به خدمت خود درآورد.
دریا نشست گرد خجالت ز چهره اش
سیلی که بر خرابه ما ترکتاز کرد
هوش مصنوعی: دریا از شرم به خاطر سیلی که بر ویرانه ما زده شد، آرام گرفت و ساکت شد.
از سادگی به مهره گل ساخت از گهر
دل را تسلی آن به عشق مجاز کرد
هوش مصنوعی: به خاطر سادگیاش، از گل یک مهره درست کرد و با دل خود تسکینی به دست آورد. او با عشق، دلش را دلداری داد.
قانع ز دام خود به مگس شد چو عنکبوت
زاهد که پیش خلق نماز دراز کرد
هوش مصنوعی: دامن خود را رها کرده و به مگس قناعت کرد، مانند عنکبوت زاهدی که در برابر مردم، نماز طولانی به جا میآورد.
شد طشت آتش افسر زر در نظر مرا
تا عشق او به داغ مرا سرفراز کرد
هوش مصنوعی: به نظر من، با عشق او به گونهای خاصی از شوق و شور رفتم که احساس کردم آتش عشقش به مانند یک نشانه از افتخار و بزرگی در قلبم قرار گرفته است.
کوتاه ساخت دست دراز کریم را
در عرض حاجت آن سخن را دراز کرد
هوش مصنوعی: کسی که با دست بلند خود درخواست میکند، در خواستهاش کوتاه میشود، اما در عوض به اطرافیانش درباره آن موضوع خیلی صحبت میکند.
صائب نیازمندی من گشت بیشتر
چندان که یار در دل من خون زناز کرد
هوش مصنوعی: نیاز من به دوست و یار به قدری افزایش یافته که او در عمق دل من حسرت و درد بیشتری ایجاد کرده است.