گنجور

غزل شمارهٔ ۴

جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا
در صدف از راه غلطانی گهر باشد جدا
از فشردن غوطه در دریای وحدت می‌زند
گرچه از هم بند بند نیشکر باشد جدا
رشتهٔ سازی است کز مضراب دور افتاده است
دردمندان را رگی کز نیشتر باشد جدا
خازن گنج گهر را دورباشی لازم است
نیست ممکن کوه را تیغ از کمر باشد جدا
بی تکلف، مصحفِ بر طاق نسیان مانده‌ایست
حسن نوخطی که از صاحب‌نظر باشد جدا
از دلیل عقل بر من کوه و صحرا تنگ شد
وقت آن سرگشته خوش کز راهبر باشد جدا
چون نگینِ از نگیندان بر کنار افتاده‌ایست
از سر زانوی فکر، آن را که سر باشد جدا
می‌کند بی‌اختیاری عاشقان را کامیاب
نیست ممکن بهله را دست از کمر باشد جدا
از جهان سردمهر امید خونگرمی خطاست
شیر در یک کاسه اینجا از شکر باشد جدا
از هم‌آوازان دو بالا می شود گلبانگ عیش
وای بر کبکی که از کوه و کمر باشد جدا
دست کمتر می‌دهد جمعیت نیکان به هم
نقطه‌های انتخاب از یکدگر باشد جدا
سلک جمعیت بدان را نیز می‌پاشد ز هم
نقطه‌های شک اگر از همدگر باشد جدا
تا نگردد پخته دل عضوی‌ست از اعضای تن
کی ز برگ خویش در خامی ثمر باشد جدا؟
معنی بیگانه صائب می‌کند وحشت ز لفظ
از تن خاکی دل روشن‌گهر باشد جدا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا
در صدف از راه غلطانی گهر باشد جدا
هوش مصنوعی: روح انسان از جسم کوچک و محدود خود جدا است، مانند مرواریدی که در صدفی پیدا می‌شود و از طریق نوسانات دریا از یکدیگر تفکیک می‌شود.
از فشردن غوطه در دریای وحدت می‌زند
گرچه از هم بند بند نیشکر باشد جدا
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم عمیق‌تری اشاره دارد. به بیان ساده‌تر، اگرچه ممکن است اجزا و عناصر مختلفی وجود داشته باشند، اما وقتی در دریای وحدت غوطه‌ور می‌شوند، به یک کل واحد تبدیل می‌شوند. به بیانی دیگر، پیوستگی و وحدت در درون تنوع وجود دارد، و این تنوع مانع از اتحاد نمی‌شود. در واقع، اجزا می‌توانند به طور جداگانه وجود داشته باشند و در عین حال، یک حقیقت بزرگتر را شکل دهند.
رشتهٔ سازی است کز مضراب دور افتاده است
دردمندان را رگی کز نیشتر باشد جدا
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند سازی که از دستان هنرمند دور مانده و به نوا در نمی‌آید، درد دل کسانی که رنج می‌کشند هم از نیش و آزار دور شده و به همین خاطر مشکلاتشان از هم جدا شده‌اند.
خازن گنج گهر را دورباشی لازم است
نیست ممکن کوه را تیغ از کمر باشد جدا
هوش مصنوعی: برای دستیابی به گنجینه‌ای گرانبها، باید از دور مراقبت کرد؛ زیرا نمی‌توان کوه را بدون سختی و تلاش از جای خود جدا کرد.
بی تکلف، مصحفِ بر طاق نسیان مانده‌ایست
حسن نوخطی که از صاحب‌نظر باشد جدا
هوش مصنوعی: بدون هیچ زحمتی، کتابی است که به فراموشی سپرده شده و زیبایی آن به خطی بودنش بستگی دارد که از نظر اهل دانش جداست.
از دلیل عقل بر من کوه و صحرا تنگ شد
وقت آن سرگشته خوش کز راهبر باشد جدا
هوش مصنوعی: با دلایل عقلانی، زندگی برایم به شدت دشوار و محدود شده است، مانند کوه و دشت که در آنها محصور شده‌ام. زمان آن فرا رسیده که از این سرگشتگی رها شوم و از راهنمایی که می‌تواند کمکم کند، جدا شوم.
چون نگینِ از نگیندان بر کنار افتاده‌ایست
از سر زانوی فکر، آن را که سر باشد جدا
هوش مصنوعی: شما مانند نگینی هستید که از جایی افتاده و از دل تفکر جدا شده‌اید. تنها کسی که واقعاً به فکر شماست، می‌تواند این جدایی را درک کند.
می‌کند بی‌اختیاری عاشقان را کامیاب
نیست ممکن بهله را دست از کمر باشد جدا
هوش مصنوعی: عاشقان بدون اراده خود کاری می‌کنند که به موفقیت نمی‌رسند، چه اینکه اگر از دل خود جدا شوند، انگار ممکن است زندگی‌شان دچار تغییرات شود.
از جهان سردمهر امید خونگرمی خطاست
شیر در یک کاسه اینجا از شکر باشد جدا
هوش مصنوعی: در دنیای بی‌احساسی که در آن زندگی می‌کنیم، توقع گرما و محبت از دیگران اشتباه است. مانند این است که شیر را در ظرفی قرار دهیم و انتظار داشته باشیم که شکر را از آن جدا کنیم؛ این کار غیرممکن و نادرست است.
از هم‌آوازان دو بالا می شود گلبانگ عیش
وای بر کبکی که از کوه و کمر باشد جدا
هوش مصنوعی: در اینجا به همنوایی و شادی دو پرنده اشاره شده است که صدای خوشی را از بلندی‌ها منتشر می‌کنند. در مقابل، به کبکی که تنها و جدا از دیگران است، حسرت و اندوهی احساس می‌شود. این تصویر نشان‌دهنده زیبایی و لذت زندگی جمعی و در عوض، غم تنهایی است.
دست کمتر می‌دهد جمعیت نیکان به هم
نقطه‌های انتخاب از یکدگر باشد جدا
هوش مصنوعی: در دنیای پر انرژی انسان‌ها، افراد خوب و نیکوکار کمتر به یکدیگر کمک می‌کنند و هر کدام به تنهایی و به دور از هم، انتخاب‌هایی دارند که مسیر زندگی‌شان را تعیین می‌کند.
سلک جمعیت بدان را نیز می‌پاشد ز هم
نقطه‌های شک اگر از همدگر باشد جدا
هوش مصنوعی: جمعیت و گروه‌ها ممکن است به سبب وجود شک و تردید در بین اعضا، از هم پراکنده شوند و اگر افراد از یکدیگر جدا باشند، این شک‌ها بیشتر خود را نشان می‌دهند.
تا نگردد پخته دل عضوی‌ست از اعضای تن
کی ز برگ خویش در خامی ثمر باشد جدا؟
هوش مصنوعی: دل وقتی پخته و کامل می‌شود که از اجزای بدن جدا نباشد. آیا می‌توان باغستانی را تصور کرد که میوه‌اش در حال خامی از خود درخت بیگانه باشد؟
معنی بیگانه صائب می‌کند وحشت ز لفظ
از تن خاکی دل روشن‌گهر باشد جدا
هوش مصنوعی: وقتی که با واژه‌های بیگانه مواجه می‌شویم، ترسی در دل ما ایجاد می‌شود؛ اما روح و احساسات ما از این دنیای مادی و خاکی جدا هستند و در واقع، دنیای معنوی و روشن‌تری دارند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴ به خوانش میترا مالیان
غزل شمارهٔ ۴ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/07/11 22:10
محسن شفیعی

هر دوجایی که در ابیات کسر نوشته شده اشتباه است و باید کمر نوشته شود

1398/04/13 13:07
محمدامین

سلام و درود
معنا و منظور از مصرع ذیل چیست؟
بی تکلف، مصحف بر طاق نسیان مانده ای است

1400/12/09 10:03
علیرضا صحتی

سلام چرا خوانش نمیزارید؟