گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹۹۸

مرا تعجب از آن پُرحجاب می‌آید
که در خیال چه سان بی‌نقاب می‌آید
ز نوشخند تو زهر عتاب می‌بارد
ز حرف تلخ تو کار شراب می‌آید
ز روی گرم تو دل‌ها چنان ملایم شد
که زخم آینه بر هم چو آب می‌آید
ز نغمه مستی می می‌کنند مخموران
درین چمن ز هوا کار آب می‌آید
قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط
چو عاملی که به پای حساب می‌آید
مگر ز توبه پشیمان شد آن بهار امید
که رنگ رفته به روی شراب می‌آید
به بر چگونه کشم آن میان نازک را
که در خیال به صد پیچ و تاب می‌آید
مگر ز صبح بنا گوش یار نور گرفت
که بوی یاسمن از ماهتاب می‌آید
حریف عشق نگردیده پرده ناموس
کجا نهفتن بحر از حباب می‌آید
ز خط یار نظر بستن اختیاری نیست
که از مطالعه بی‌خواست خواب می‌آید
جز این که گرد برآرد ز هستیم صائب
دگر چه زین دل پر اضطراب می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا تعجب از آن پُرحجاب می‌آید
که در خیال چه سان بی‌نقاب می‌آید
هوش مصنوعی: من متعجبم از آن فرد با حجاب زیاد که چطور در خیال من بدون هیچ پوششی ظاهر می‌شود.
ز نوشخند تو زهر عتاب می‌بارد
ز حرف تلخ تو کار شراب می‌آید
هوش مصنوعی: از لبخند تو حس درد و عتاب به وجود می‌آید و از سخنان تلخ تو، کار به جایی می‌رسد که نیاز به تسکین پیدا می‌شود.
ز روی گرم تو دل‌ها چنان ملایم شد
که زخم آینه بر هم چو آب می‌آید
هوش مصنوعی: از لطف و زیبایی چهره تو، دل‌ها به آرامش رسیدند، به گونه‌ای که زخم‌های آینه مانند آب به راحتی نشان داده می‌شوند.
ز نغمه مستی می می‌کنند مخموران
درین چمن ز هوا کار آب می‌آید
هوش مصنوعی: در این باغ، مستی و خوشی حاکم است و کسانی که سرمست هستند، به خاطر نغمه‌های زیبا و هوای مطبوع، به نوشیدن مشغولند و این فضا آن‌ها را به سوی آب و زندگی بهتر می‌کشاند.
قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط
چو عاملی که به پای حساب می‌آید
هوش مصنوعی: حسن با احتیاط و دقت به سوی خط می‌رود، مانند فردی که اقداماتش در محاسبات حسابداری ثبت می‌شود.
مگر ز توبه پشیمان شد آن بهار امید
که رنگ رفته به روی شراب می‌آید
هوش مصنوعی: آیا آن بهار امید که رنگش از بین رفته است، دوباره با توبه بازخواهد گشت و به زندگی بازخواهد گشت، همان‌طور که رنگ به شراب می‌افزاید؟
به بر چگونه کشم آن میان نازک را
که در خیال به صد پیچ و تاب می‌آید
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم آن نقطه نازک را که در خیال به هزار و یک پیچ و تاب می‌زند، در دست بگیرم؟
مگر ز صبح بنا گوش یار نور گرفت
که بوی یاسمن از ماهتاب می‌آید
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که صبح با نور دل‌انگیز یار آغاز شده باشد که عطری از یاسمن از نور ماه به مشام می‌رسد؟
حریف عشق نگردیده پرده ناموس
کجا نهفتن بحر از حباب می‌آید
هوش مصنوعی: عشقی که با آن آشنا نشده‌ای، چگونه می‌تواند حجب و حیا را پنهان کند؟ تا زمانی که دریا از حباب به وجود آمده، این پرده‌ای که بر عشق می‌کشیم چه ارزشی دارد؟
ز خط یار نظر بستن اختیاری نیست
که از مطالعه بی‌خواست خواب می‌آید
هوش مصنوعی: نمی‌توان به طور ارادی از زیبایی نوشته‌های یار چشم برداشت، چون مطالعه آنها به گونه‌ای است که ناخواسته خواب و خواب‌آلودگی به آدم دست می‌دهد.
جز این که گرد برآرد ز هستیم صائب
دگر چه زین دل پر اضطراب می‌آید
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از وجود قوی من به یادگار می‌ماند، این است که خودم را درگیر اضطراب و ناامیدی نکنم.