گنجور

غزل شمارهٔ ۳۹

در طلب سستی چو اربابِ هوس کردن چرا؟
راهِ دوری پیش‌داری، رو به پس‌ کردن چرا
شُکرِ دولت سایه بر بی‌سایگان افکندن است
این همایِ خوش‌نشین را در قفس‌ کردن چرا
در خراب‌آبادِ دنیای دَنی چون عنکبوت
تار و پودِ زندگی دامِ مگس کردن چرا
در ره دوری که می‌باید نفس دریوزه کرد
عمر صرفِ پوچ‌گویی چون جَرَس کردن چرا
جستجوی گوهری کز دست بیرون می‌رود
همچو غواصان به جانِ بی‌نفس کردن چرا
پاسِ شا‌ٔنِ خویش بر اهلِ بصیرت لازم است
چشمه‌سارِ شهد را دامِ مگس کردن چرا
می‌شود فریادرس فریاد چون گردد تمام
بُخل در فریاد با فریادرس کردن چرا
می‌توان تا مد آهی از پشیمانی کشید
لوحِ دل را تختهٔ مشقِ هوس کردن چرا
جوشِ گل هر غنچه را منقارِِ بلبل می‌کند
در بهارِ زندگی از ناله بس‌ کردن چرا
همچو طفلِ خام در بُستانسرای روزگار
کامِ تلخ از میوه‌های نیمرس کردن چرا
وحشت‌آبادِ جهان را منزلی در کار نیست
آشیان آماده در کنجِ قفس کردن چرا
هر که پاک است از گناه، آسوده است از گیر و دار
گر نه‌ای خائن، مدارا با عسس کردن چرا
زندگانی با خسیسان می‌کند دل را سیاه
آبِ حیوان را سبیلِ خار و خس کردن چرا
ترکشِ پُر تیر از رنگین‌لباسی شد هدف
همچو طفلان جامهٔ رنگین هوس کردن چرا
در ره دوری که برق و باد را سوزد نفس
خوابِ آسایش به امیدِ جرس‌ کردن چرا
در تجلی‌زارِ چون آیینهٔ کوتاه‌بین
اقتباسِ روشنایی از قَبَس‌ کردن چرا
نفسِ بد‌کردار صائب قابلِ تعلیم نیست
این سگِ دیوانه را چندین مَرَس‌ کردن چرا؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در طلب سستی چو اربابِ هوس کردن چرا؟
راهِ دوری پیش‌داری، رو به پس‌ کردن چرا
هوش مصنوعی: چرا در پی راحت‌طلبی هستی، مثل کسانی که به شهوات خود دلبسته‌اند؟ وقتی که راهی طولانی در پیش داری، چرا به عقب برمی‌گردی؟
شُکرِ دولت سایه بر بی‌سایگان افکندن است
این همایِ خوش‌نشین را در قفس‌ کردن چرا
هوش مصنوعی: شکر نعمت و برکت خداوند، حمایت از کسانی است که تحت فشار و بدون پناه هستند. حال چگونه می‌توانیم این پرنده خوشبختی را در قفس محبوس کنیم؟
در خراب‌آبادِ دنیای دَنی چون عنکبوت
تار و پودِ زندگی دامِ مگس کردن چرا
هوش مصنوعی: در دنیای فاسد و ناکارآمد، مانند عنکبوتی که با تار و پود خود دام می‌سازد، چرا باید تلاش کنیم که زندگی خود را به دام مگس‌ها بیندازیم؟
در ره دوری که می‌باید نفس دریوزه کرد
عمر صرفِ پوچ‌گویی چون جَرَس کردن چرا
هوش مصنوعی: در سفری که دور و سخت است، باید برای بقا تلاش کرد و این در حالی است که صرف عمر در گفت‌وگو‌های بی‌محتوا همچون زدن زنگی بی‌فایده است.
جستجوی گوهری کز دست بیرون می‌رود
همچو غواصان به جانِ بی‌نفس کردن چرا
هوش مصنوعی: در جستجوی گوهری هستی که از دست می‌رود، مانند غواصانی که برای پیدا کردن جواهرات به زیر آب می‌روند و در این کار جانشان را هم به خطر می‌اندازند. چرا این کار را می‌کنی؟
پاسِ شا‌ٔنِ خویش بر اهلِ بصیرت لازم است
چشمه‌سارِ شهد را دامِ مگس کردن چرا
هوش مصنوعی: شایسته است که انسان‌ها به شأن و جایگاه خود احترام بگذارند. دیگو حیات و شیرینی را نباید برای مگس‌ها به دام بگذارند، چرا که آنها اصلاً شایسته‌ی آن نیستند.
می‌شود فریادرس فریاد چون گردد تمام
بُخل در فریاد با فریادرس کردن چرا
هوش مصنوعی: اگر تمام بخل به فریاد تبدیل شود، دیگر چگونه می‌توان به یاری فریاد نیازمند رسید؟
می‌توان تا مد آهی از پشیمانی کشید
لوحِ دل را تختهٔ مشقِ هوس کردن چرا
هوش مصنوعی: می‌توان مدتی طولانی از اندوه و regrets آه کشید، اما چرا دل خود را در اختیار هوس‌ها قرار دهیم و به آن‌ها اجازه دهیم که ما را تحت کنترل بگیرند؟
جوشِ گل هر غنچه را منقارِِ بلبل می‌کند
در بهارِ زندگی از ناله بس‌ کردن چرا
هوش مصنوعی: در فصل بهار زندگی، صدای ناله و اندوه دیگر جایی ندارد، چرا که پرنده بلبل با آوازش می‌تواند گل را بیدار کند و غنچه‌ها را شکوفا کند.
همچو طفلِ خام در بُستانسرای روزگار
کامِ تلخ از میوه‌های نیمرس کردن چرا
هوش مصنوعی: شاید چون کودک بی‌تجربه در باغی، ما نیز در زندگی، از میوه‌های نارس و تلخ بهره می‌بریم و دلیلش چیست؟
وحشت‌آبادِ جهان را منزلی در کار نیست
آشیان آماده در کنجِ قفس کردن چرا
هوش مصنوعی: دنیا پر از وحشت و ناآرامی است و هیچ جایی برای آسایش و آرامش وجود ندارد. حالا چرا در این قفس تنگ خود را برای زندگی کردن آماده نمی‌کنی؟
هر که پاک است از گناه، آسوده است از گیر و دار
گر نه‌ای خائن، مدارا با عسس کردن چرا
هوش مصنوعی: هر کس که از گناه دور است، از مشکلات و دردسرها راحت است. اگر خیانت‌کار نیستی، پس چرا باید با پلیس یا نگهبانان درگیر شوی؟
زندگانی با خسیسان می‌کند دل را سیاه
آبِ حیوان را سبیلِ خار و خس کردن چرا
هوش مصنوعی: زندگی با آدم‌های خسیس انسان را دچار دل‌سردی و ناامیدی می‌کند. زندگی با چنین افراد، مانند آبی است که رنگ و لعاب خود را از دست داده و بی‌کیفیت شده است. در واقع، زندگی با خسیسان خواسته‌های روحی و عاطفی ما را نابود می‌کند و باعث می‌شود که احساس خوشبختی و آرامش نداشته باشیم.
ترکشِ پُر تیر از رنگین‌لباسی شد هدف
همچو طفلان جامهٔ رنگین هوس کردن چرا
هوش مصنوعی: تیرکمان پر از تیر، رنگین‌لباسی به هدف می‌زند، مانند کودکان که همیشه به لباس‌های رنگارنگ میل می‌کنند.
در ره دوری که برق و باد را سوزد نفس
خوابِ آسایش به امیدِ جرس‌ کردن چرا
هوش مصنوعی: در مسیر دوری که حتی برق و باد نیز آن را می‌سوزاند، چرا باید خواب آسایش را فدای امید به صدای جرس کنم؟
در تجلی‌زارِ چون آیینهٔ کوتاه‌بین
اقتباسِ روشنایی از قَبَس‌ کردن چرا
هوش مصنوعی: در جایی که دید محدود و کوتاه است و مانند آینه تنها نور را منعکس می‌کند، چرا باید به دنبال دریافت و جذب نور از دیگران باشیم؟
نفسِ بد‌کردار صائب قابلِ تعلیم نیست
این سگِ دیوانه را چندین مَرَس‌ کردن چرا؟
هوش مصنوعی: کارهای نادرست و ناپسند یک نفر را نمی‌توان با آموزش تغییر داد. چرا باید تلاش کنیم تا به این فرد بی‌فایده تعلیم بدهیم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1399/04/25 19:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

بیت چهارم، «نون»، جا افتاده؛ به صورت ذیل، اصلاح گردد:
• در ره دوری که می‌باید نفس، در یوزه کرد / عمر، صرف پوچ‌گویی، چون جرس کردن چرا
.
سارا محمدی الموتی.

1400/01/06 12:04
الهه حسن زاده

قشنگه