گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۴۷

رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد
زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار
که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد
چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود
ازان شراب که لبهای یار میگون شد
دل خراب مرا جورآسمان کم بود
که چشم شوخ توظالم هم آسمان گون شد
زر تمام عیار از محک شکفته شود
زسنگ روی نتابد کسی که مجنون شد
ز شور حشر به دنبال خود نمی بیند
به جستجوی تو هر کس ز خویش بیرون شد
چنان که سیر فلاخن به سنگ وابسته است
ز کوه درد مرا شور عشق افزون شد
خدا ز صحبت افسردگان نگه دارد
که نبض مرده شد این سیل تا به هامون شد
به برگ سبز همان به که از ثمر سازد
چو سرو هر که درین روزگار موزون شد
شرابخانه اش از سینه جوش زد صائب
ز خارخار محبت دلی که پرخون شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد
هوش مصنوعی: چهره بهار با نوشیدن یک قطره از عشق تو به رنگ گل درآمد و حالا به خاطر عشق تو، رنگ خزان تغییر کرده است.
زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار
که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد
هوش مصنوعی: جمال و زیبایی تو آنقدر زیاد بود که باغ به طور غیرقابل تصوری پر شد و حتی گل‌ها از دیوار باغ بیرون آمدند.
چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود
ازان شراب که لبهای یار میگون شد
هوش مصنوعی: اگر دلی مانند لاله، از درد عشق بسوزد، به خاطر شرابی است که به رنگ یاقوت و از لب‌های محبوبی که چون میگون (شیرین و گلگون) شده، می‌نوشد.
دل خراب مرا جورآسمان کم بود
که چشم شوخ توظالم هم آسمان گون شد
هوش مصنوعی: دل من در وضعیت نابسامانی است و کمبودهایی که آسمان بر سر من می‌آورد، کافی نیست؛ زیرا چشمان بازیگوش تو نیز به اندازه‌ای ظلم و فشار بر من تحمیل کرده که آن‌ها هم شبیه آسمان شده‌اند.
زر تمام عیار از محک شکفته شود
زسنگ روی نتابد کسی که مجنون شد
هوش مصنوعی: طلای خالص تنها از آزمایش‌های سخت برمی‌آید و کسی که دیوانه عشق شده، نمی‌تواند از چهره‌ی زیبایی خود کم کند.
ز شور حشر به دنبال خود نمی بیند
به جستجوی تو هر کس ز خویش بیرون شد
هوش مصنوعی: از هیجان روز قیامت، هیچ‌کس نمی‌تواند به دنبال خود برگردد و هر کس که از خود بیرون آمد، در جستجوی توست.
چنان که سیر فلاخن به سنگ وابسته است
ز کوه درد مرا شور عشق افزون شد
هوش مصنوعی: عشق من مانند سنگی است که به فلاخن وابسته است، و هرچه سنگ بیشتر به سمت کوه پرتاب شود، احساس درد من نیز به خاطر این عشق بیشتر می‌شود.
خدا ز صحبت افسردگان نگه دارد
که نبض مرده شد این سیل تا به هامون شد
هوش مصنوعی: خداوند ما را از آنهایی که همیشه غمگین و افسرده‌اند دور نگه دارد، چون احساس زندگی و حیات در این وضعیت از بین می‌رود و همه چیز به بی‌حالی و سکوت می‌رسد.
به برگ سبز همان به که از ثمر سازد
چو سرو هر که درین روزگار موزون شد
هوش مصنوعی: بهتر است که مانند برگ سبز، کارهایی انجام دهیم که ثمره‌ای داشته باشد. همان‌طور که سرو در این زمانه متناسب و موزون رشد می‌کند، باید از فرصت‌ها بهره‌مند شویم و به شکوفایی برسیم.
شرابخانه اش از سینه جوش زد صائب
ز خارخار محبت دلی که پرخون شد
هوش مصنوعی: دل عاشق که از درد و محبت پُر از خون شده، مانند شرابی است که از سینه‌اش فوران می‌کند. این احساسات عمیق و شدید ناشی از عشق و رنج‌های ناشی از آن است.