غزل شمارهٔ ۳۸۴۵
فغان که وحشی من مانده از رمیدن شد
چو نقش پای زمین گیر آرمیدن شد
به جرم این که چو شمع آتشین زبان گشتم
تمام هستی من صرف لب گزیدن شد
اگر چه سوخت رگ وریشه مرا غم عشق
خوشم که دانه من فارغ از دمیدن شد
به گرد بالش گوهر فرو نیارد سر
چنین که قطره من تشنه چکیدن شد
حریف سرکشی نفس چون توانم شد
مرا که آبله دست از عنان کشیدن شد
به گرمخونی محشر نمی شودپیوند
گسسته هررگ جانی که از رمیدن شد
شود به قدر تواضع کمال روزافزون
هلال ماه تمام از ره خمیدن شد
چنان فشرده مرا چرخ آهنین بازو
که رنگ گوهرم آماده چکیدن شد
چه لازم است کنم پای سعی آبله دار
مرا که راه طلب کوته از تپیدن شد
مکن به حاصل دنیا نظر سیه صائب
که برگ کاه مرا مانع از پریدن شد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فغان که وحشی من مانده از رمیدن شد
چو نقش پای زمین گیر آرمیدن شد
هوش مصنوعی: نالهام بلند است که زندگیام به گونهای شده که مانند ردی از پا بر روی زمین، بیحرکت و گیج ماندهام.
به جرم این که چو شمع آتشین زبان گشتم
تمام هستی من صرف لب گزیدن شد
هوش مصنوعی: به خاطر این که مثل شمعی پرشور و پرحرارت صحبت کردم، تمام وجودم صرف این شد که لبخند بزنم و آرامش خودم را از دست بدهم.
اگر چه سوخت رگ وریشه مرا غم عشق
خوشم که دانه من فارغ از دمیدن شد
هوش مصنوعی: اگرچه عشق مرا بسیار ناراحت کرده و به شدت رنج میدهد، اما خوشحالم که در نهایت به مرحلهای رسیدهام که دیگر از این درد و رنج فرار کردهام.
به گرد بالش گوهر فرو نیارد سر
چنین که قطره من تشنه چکیدن شد
هوش مصنوعی: به دور بالش، جواهر نمینشیند تا افرادی مانند من که عطش و اشتیاقی برای رسیدن به او دارم، قطرهای از آن را بچشند.
حریف سرکشی نفس چون توانم شد
مرا که آبله دست از عنان کشیدن شد
هوش مصنوعی: وقتی نفس سرکش و چالشبرانگیز میشود، چگونه میتوانم خود را کنترل کنم، در حالی که به مانند آبلهای که شل شده، توان سرکشی از دستم رفته است؟
به گرمخونی محشر نمی شودپیوند
گسسته هررگ جانی که از رمیدن شد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، پیوندی که به خاطر گرمی و عشق برقرار شده، دیگر قطع نمیشود. هر روحی که از عشق و محبت دور شده باشد، نمیتواند به آن پیوند برگردد.
شود به قدر تواضع کمال روزافزون
هلال ماه تمام از ره خمیدن شد
هوش مصنوعی: هر چه تواضع بیشتر باشد، کمال و شکوه انسان هم افزایش مییابد؛ مانند هلال ماه که به واسطه خمیده شدن به تمامیت خود میرسد.
چنان فشرده مرا چرخ آهنین بازو
که رنگ گوهرم آماده چکیدن شد
هوش مصنوعی: چنان سخت و محکم مرا در خود گرفتهای که انگار رنگ و لطافت وجودم نزدیک است که بریزد و از بین برود.
چه لازم است کنم پای سعی آبله دار
مرا که راه طلب کوته از تپیدن شد
هوش مصنوعی: من چه کار باید بکنم وقتی تلاش و کوششهایم به خاطر مشکلات و موانع محدود شده است و مسیر رسیدن به خواستههایم بسیار دشوار و حتی غیرممکن به نظر میرسد؟
مکن به حاصل دنیا نظر سیه صائب
که برگ کاه مرا مانع از پریدن شد
هوش مصنوعی: به دنیا و آنچه در آن است زیاد توجه نکن، زیرا چیزهای بیارزش میتوانند مانع از پیشرفت و پرواز تو شوند.