گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۴۴

ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
ز عارض تو چراغ بهار روشن شد
چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود
ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد
مرا پریدن چشم است نامه اعمال
که صبح محشر من آن بیاض گردن شد
به چشم روزنه اش دایم آب می گردد
زآفتاب تو هرخانه ای که روشن شد
کنون که چاک گریبان گذشت از دامن
مرا ازین چه که مژگان به چشم سوزن شد
ز آشنائی آن زلف دست کوته دار
که کوه طاقت من سنگ این فلاخن شد
امان نمی دهد انکار عشق زاهد را
بس است راه غنیم کسی که رهزن شد
به تازیانه غیرت سری برآراز خاک
که دانه سبز شد وخوشه کردوخرمن شد
خوشم به سینه صد چاک چون قفس صائب
که دام عیش بودخانه ای که روزن شد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
ز عارض تو چراغ بهار روشن شد
هوش مصنوعی: برق زیبایی تو باعث شده است که هر خار نخل در امان بماند و چهره تو به مانند چراغی است که بهار را روشن می‌کند.
چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود
ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد
هوش مصنوعی: چراغ گل که از نور چشمان باغ روشن بود، از شرم روی تو زیر دامن پنهان شد.
مرا پریدن چشم است نامه اعمال
که صبح محشر من آن بیاض گردن شد
هوش مصنوعی: چشم من به نامه اعمال و کارهای من است که در روز قیامت، آن ورق سفید و پاک، به گردن من خواهد بود.
به چشم روزنه اش دایم آب می گردد
زآفتاب تو هرخانه ای که روشن شد
هوش مصنوعی: به خاطر تابش آفتاب، هر خانه‌ای که روشن می‌شود، همیشه از چشمانش نور و زندگی می‌تابد.
کنون که چاک گریبان گذشت از دامن
مرا ازین چه که مژگان به چشم سوزن شد
هوش مصنوعی: حالا که چاک گریبان من از دامنم گذشته است، دیگر چه جای ناراحتی است که مژگانم مانند سوزن به چشمم افتاده؟
ز آشنائی آن زلف دست کوته دار
که کوه طاقت من سنگ این فلاخن شد
هوش مصنوعی: به خاطر دوستی و آشنایی آن زلف، دست خود را کوتاه نگه‌دار. زیرا که کوه، طاقت من را برای این فلاخن سنگین کرده است.
امان نمی دهد انکار عشق زاهد را
بس است راه غنیم کسی که رهزن شد
هوش مصنوعی: عشق را نمی‌توان انکار کرد، حتی اگر زاهدی بخواهد این کار را بکند. برای کسی که در مسیر عشق آسیب می‌زند، دیگر راهی برای نجات وجود ندارد.
به تازیانه غیرت سری برآراز خاک
که دانه سبز شد وخوشه کردوخرمن شد
هوش مصنوعی: با تلاش و غیرت، سر از خاک برآورید و به مانند دانه‌ای که سبز می‌شود، رشد کنید و به خوشه‌ای تبدیل گردید که محصولی حاصل کنید.
خوشم به سینه صد چاک چون قفس صائب
که دام عیش بودخانه ای که روزن شد
هوش مصنوعی: من از وضعیت دل خود راضی‌ام، همان‌طور که قفس صائب در یک خانه، روزنه‌ای دارد که باعث خوشی و لذت می‌شود.