گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۳۱

شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد
اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند
به گرد آتش این کاروان صبا نرسد
کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش
به خلوتی که به بال ملک دعا نرسد
فغان که سرکشی و ناز را دو ابرویش
گذاشته است به طاقی که دست ما نرسد
ز مال رزق حریصان بود غبار ملال
که غیر گرد ز گندم به آسیا نرسد
جگر گداز بود زردرویی منت
خدا کند که مس ما به کیمیا نرسد
همان ز مردم هموار می کشم خجلت
به خاکساری من گرچه نقش پا نرسد
سپند خال ازان دایم است پابرجا
که چشم زخم به آن آتشین لقا نرسد
خموش باش اگر پخته گشته ای که شراب
ز جوش تا ننشیند به مدعا نرسد
تمام نیست عیار کسی که چون خورشید
به ذره ذره فروغش جدا جدا نرسد
میان ساختن و سوختن تفاوتهاست
به گرد خاک ره یار توتیا نرسد
ز چار موجه به ساحل نمی رسد صائب
سبکروی که به سر منزل رضا نرسد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد
هوش مصنوعی: شراب قرمز و خوش‌رنگی که می‌نوشند به آن زیبایی و لطافت نمی‌رسد، مانند اینکه آب تلخی هرگز به چشمه‌ای که زندگی‌بخش است نمی‌رسد.
اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند
به گرد آتش این کاروان صبا نرسد
هوش مصنوعی: آثار افرادی که با شوق و حرارت زندگی می‌کنند بر زمین باقی نمی‌ماند، زیرا مانند زبانه‌های آتش، حضور و تأثیر آن‌ها زودگذر است و بادی که می‌وزد، نمی‌گذارد این تأثیرات نمایان شوند.
کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش
به خلوتی که به بال ملک دعا نرسد
هوش مصنوعی: دل ما که نه قدرت حرکت دارد و نه توانایی تلاش، چگونه می‌تواند به جایی برسد که دعاهای فرشتگان هم به آنجا نرسند؟
فغان که سرکشی و ناز را دو ابرویش
گذاشته است به طاقی که دست ما نرسد
هوش مصنوعی: ای وای که زیبایی و شوری که در چهره‌اش دارد، مانند دو ابرویش که بر دلیری و نازش سایه افکنده، فراتر از دسترس ماست و ما هیچ راهی برای نزدیک شدن به آن نداریم.
ز مال رزق حریصان بود غبار ملال
که غیر گرد ز گندم به آسیا نرسد
هوش مصنوعی: ثروت و مال، تنها به افرادی که حرص و طمع دارند، غم و اندوه می‌آورد و در واقع، آنچه در آسیاب به دست می‌آید، جز خاک و غبار گندم نیست.
جگر گداز بود زردرویی منت
خدا کند که مس ما به کیمیا نرسد
هوش مصنوعی: دل‌تنگی و ناراحتی از چهره‌ای زرد و رنگ‌پریده، انتظار می‌رود که خداوند به ما کمک کند تا مس، به طلا تبدیل نشود.
همان ز مردم هموار می کشم خجلت
به خاکساری من گرچه نقش پا نرسد
هوش مصنوعی: من از مردم عادی با تواضع و humility در برابر خجالت خود، قدم برمی‌دارم، هرچند که آثار قدم‌هایم دیده نمی‌شود.
سپند خال ازان دایم است پابرجا
که چشم زخم به آن آتشین لقا نرسد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر چیزی همیشه و به طور ثابت وجود داشته باشد، هیچ آسیبی از طرف حسادت یا چشم‌زدن نمی‌تواند به آن برسد. در واقع، قدرت و استحکام این چیز به قدری است که هیچ نیروی منفی نمی‌تواند بر آن اثر بگذارد.
خموش باش اگر پخته گشته ای که شراب
ز جوش تا ننشیند به مدعا نرسد
هوش مصنوعی: سکوت کن اگر رشد کرده‌ای، زیرا شراب تا زمانی که به آرامش نرسد، به هدف نمی‌رسد.
تمام نیست عیار کسی که چون خورشید
به ذره ذره فروغش جدا جدا نرسد
هوش مصنوعی: کسی که به اندازه‌ی خورشید تابش و درخشندگی دارد، به این سادگی نمی‌توان به تمام ویژگی‌ها و ارزش‌هایش پی برد و نمی‌توان جزئیاتش را به طور جداگانه شناخت.
میان ساختن و سوختن تفاوتهاست
به گرد خاک ره یار توتیا نرسد
هوش مصنوعی: درست کردن و خراب کردن تفاوت‌های بسیاری دارد و به گرد و غبار راه یار، توتیا (سنگی که در چشمان افسانه‌ای می‌درخشد) نمی‌رسد.
ز چار موجه به ساحل نمی رسد صائب
سبکروی که به سر منزل رضا نرسد
هوش مصنوعی: اگر انسان از اصول و قواعد زندگی پیروی نکند و سبک‌سر باشد، به هدف و سعادت نخواهد رسید. کسی که به موانع توجهی نداشته باشد، به ساحل امن و آرامش نخواهد رسید.