غزل شمارهٔ ۳۸۱۴
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
بر آبگینه من گرد راه افشاند
درین خرابه ز هر جا غبار برخیزد
اگر قدم به تماشای طور رنجه کنی
به پیش پای تو بی اختیار برخیزد
محیط گرد یتیمی نشست از گوهر
به اشک چون ز دل من غبار برخیزد؟
چنین که پیکر من نقش بر زمین بسته است
غبار چون ز من خاکسار برخیزد؟
گذشت قافله فیض و ما گرانجانان
نشسته ایم که باد بهار برخیزد
کلاه گوشه قدرش بر آسمان ساید
چو شعله هر که به تعظیم خار برخیزد
به زیر تیغ زند هرکه دست و پا صائب
ز خاک روز جزا شرمسار برخیزد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
نفس ز سینه من زخمدار برخیزد
هوش مصنوعی: اشکهای من از چشمانم جاری میشود و نفسهای من از سینهام به خاطر زخمهایی که دارم، به سختی بلند میشوند.
هزار میکده خون حلال می باید
که نرگس تو ز خواب خمار برخیزد
هوش مصنوعی: برای بیدار کردن نرگس تو از خواب سنگین و خمارش، باید هزاران میکده را با خون پاک مملو کرد.
بر آبگینه من گرد راه افشاند
درین خرابه ز هر جا غبار برخیزد
هوش مصنوعی: در این متن به تصویر کشیده شده که بر روی ظرف شفاف و زیبای من، گرد و غبار به علت ویرانه بودن این مکان پراکنده شده و هر زمان که از جایی غباری برمیخیزد، زیبایی و زلالی آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر قدم به تماشای طور رنجه کنی
به پیش پای تو بی اختیار برخیزد
هوش مصنوعی: اگر کمی برای دیدن زیباییها تلاش کنی، خود به خود چیزهای شگفتانگیز جلوی چشمانت ظهور میکند.
محیط گرد یتیمی نشست از گوهر
به اشک چون ز دل من غبار برخیزد؟
هوش مصنوعی: در محیطی که یتیمی به دور خود جمع شده، اشکهایی چون گوهر از دل من میریزد. آیا غبار غم من بالا خواهد رفت؟
چنین که پیکر من نقش بر زمین بسته است
غبار چون ز من خاکسار برخیزد؟
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به وضعیتی دارد که در آن فرد با جسد خود بر زمین افتاده و از خاک و غبار سخن میگوید. شاعر به نوعی به مرگ و فرایند خاکی شدن میپردازد و این سوال را مطرح میکند که وقتی فردی به خاک سپرده میشود و از او چیزی باقی نمیماند، چگونه میتواند دوباره به صدا درآید یا برخواهد خواست. این موضوع میتواند نمادی از فنا و عدم بازگشت باشد.
گذشت قافله فیض و ما گرانجانان
نشسته ایم که باد بهار برخیزد
هوش مصنوعی: زمان در حال گذر است و من و دیگران در حال انتظار نشستهایم تا باد بهاری بوزد و ما هم از آن بهرهمند شویم.
کلاه گوشه قدرش بر آسمان ساید
چو شعله هر که به تعظیم خار برخیزد
هوش مصنوعی: کلاهی که در گوشه است به آسمان میرسد، همانطور که شعلهی آتش بالا میرود. هر کس که با احترام و ارادت رفتار کند، به موفقیت و بلندی میرسد.
به زیر تیغ زند هرکه دست و پا صائب
ز خاک روز جزا شرمسار برخیزد
هوش مصنوعی: هر کسی که در روز قیامت از خاک برخیزد و شرمنده شود، باید زیر تیغ کیفر برود.