گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۱۲

مرا ز باده گلگون دماغ می سوزد
چو لاله باده من در ایاغ می سوزد
ز می چراغ دگرها اگر شود روشن
مرا ز باده روشن دماغ می سوزد
به عشق لاله عذاران علاقه ای است مرا
که من کباب شوم هر که داغ می سوزد
ز بیکسی به جز از داغ ناامیدی نیست
مرا کسی که به بالین چراغ می سوزد
برد به خرمن مقصود ره سبکسیری
که همچو برق نفس در سراغ می سوزد
دگر کدام گل آتشین شکفته شده است؟
که عندلیب ز بیرون باغ می سوزد
سیاهی از شب عاشق نمی برد زحمت
اگرچه شب همه شب چون چراغ می سوزد
مرا ز نشو و نما نیست بهره، ابر بهار
عبث به تربیت من دماغ می سوزد
بود ملال به مقدار مال هرکس را
به قدر روغن خود هر چراغ می سوزد
خیال روی که صائب مراست در دل گرم؟
که اشک چون گهر شبچراغ می سوزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا ز باده گلگون دماغ می سوزد
چو لاله باده من در ایاغ می سوزد
هوش مصنوعی: من از باده‌ای که رنگش چون گل است، آن‌چنان مست و سرمستم که مانند لاله‌ای می‌سوزم، در حالی که باده‌ام در جام می‌سوزد.
ز می چراغ دگرها اگر شود روشن
مرا ز باده روشن دماغ می سوزد
هوش مصنوعی: اگر چراغ دیگری از می روشن شود، من با خالی کردن باده‌ای، ذهنم روشن و پرشور می‌شود.
به عشق لاله عذاران علاقه ای است مرا
که من کباب شوم هر که داغ می سوزد
هوش مصنوعی: من به عشق لاله‌های زیبای بهاری علاقه‌مندم و آن‌قدر این عشق برایم مهم است که حتی اگر به درد و رنج و سوختن دچار شوم، باز هم دوست دارم.
ز بیکسی به جز از داغ ناامیدی نیست
مرا کسی که به بالین چراغ می سوزد
هوش مصنوعی: از آنجا که تنها در تاریکی ناامیدی دست و پا می‌زنم، هیچ‌ کس جز خودم نیست که در کنارم بماند و در غم من بسوزد.
برد به خرمن مقصود ره سبکسیری
که همچو برق نفس در سراغ می سوزد
هوش مصنوعی: به مزرعه هدف رفت و راه را به راحتی پیش گرفت، چونکه مانند برق، نفسش در جستجوی معشوق می‌سوزد.
دگر کدام گل آتشین شکفته شده است؟
که عندلیب ز بیرون باغ می سوزد
هوش مصنوعی: کدام گل زیبای داغ و سوزان دوباره شکوفا شده است که آن نیلوفر آبی از بیرون باغ به شدت بی‌تابی و سوختن را احساس می‌کند؟
سیاهی از شب عاشق نمی برد زحمت
اگرچه شب همه شب چون چراغ می سوزد
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر تاریکی شب زحمتی نمی‌کشد، هر چند که شب به مانند چراغی دائم در حال سوختن است.
مرا ز نشو و نما نیست بهره، ابر بهار
عبث به تربیت من دماغ می سوزد
هوش مصنوعی: من از رشد و نمو بهره‌ای نمی‌برم، و ابر بهاری بی‌فایده وقت خود را برای پرورش من هدر می‌دهد.
بود ملال به مقدار مال هرکس را
به قدر روغن خود هر چراغ می سوزد
هوش مصنوعی: هر کس به اندازه‌ی دارایی‌اش دچار غم و اندوه است و همان‌طور که هر لامپ به اندازه‌ی روغنی که دارد می‌سوزد، احساسات و مشکلات هر فرد نیز به میزان财富 او بستگی دارد.
خیال روی که صائب مراست در دل گرم؟
که اشک چون گهر شبچراغ می سوزد
هوش مصنوعی: آیا خیال چهره محبوبم در دل من جایی دارد؟ چرا که اشک‌هایم مانند مروارید در دل شب می‌سوزند.