گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶۸

زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را
بلندی حجت عجزست بازوی شناور را
به خون دل میسر نیست از دل آرزو شستن
به آب تیغ نتوان محو کرد از تیغ جوهر را
مکن چون تنگ ظرفان شکوه از داغ سیه بختی
که در طالع بهار بی خزانی هست عنبر را
کند یک جلوه گوهر پیش غواص و تماشایی
رسد فیض سخن یکسان، سخن سنج و سخنور را
نیندیشد ز درد و داغ نومیدی دل عاشق
که از آتش بود پروانه راحت سمندر را
من آن شیرین پسر را از پدر صائب برآوردم
اگر طوطی ز بند نی برون آورد شکر را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را
بلندی حجت عجزست بازوی شناور را
هوش مصنوعی: اگر زبان کسی کوتاه باشد و نتواند به خوبی از عواطف و احساسات خود صحبت کند، نمی‌تواند به عمق معانی و زیبایی‌های واقعی برسد. در واقع، فقدان توانایی در بیان و سواد کافی، خود نشان‌دهنده ناتوانی در شناخت و درک واقعیات عمیق است.
به خون دل میسر نیست از دل آرزو شستن
به آب تیغ نتوان محو کرد از تیغ جوهر را
هوش مصنوعی: دل پر آرزو را به سادگی نمی‌توان از آرزوها خالی کرد؛ حتی با تلاشی سخت مانند شستن با خون یا در دست داشتن ابزار تیز، نمی‌توان عمق احساس را از بین برد.
مکن چون تنگ ظرفان شکوه از داغ سیه بختی
که در طالع بهار بی خزانی هست عنبر را
هوش مصنوعی: نسبت به سرنوشت بد خود نالان نباش، چرا که در زندگی همیشه امید وجود دارد و ممکن است در فصل بهار، روزهای خوش و سرشار از نعمت برایت بیاید.
کند یک جلوه گوهر پیش غواص و تماشایی
رسد فیض سخن یکسان، سخن سنج و سخنور را
هوش مصنوعی: اگر جواهری در برابر غواص قرار گیرد، تماشاگران با دیدن آن سحر و زیبایی را احساس می‌کنند. به همین ترتیب، زیبایی و تأثیر کلام در افرادی که توانایی سنجش و بیان آن را دارند، یکسان است.
نیندیشد ز درد و داغ نومیدی دل عاشق
که از آتش بود پروانه راحت سمندر را
هوش مصنوعی: دل عاشق هرگز به درد و رنج ناامیدی فکر نمی‌کند، زیرا همان‌طور که پروانه از آتش لذت می‌برد، سمندر هم در گرما و سختی به راحتی زندگی می‌کند.
من آن شیرین پسر را از پدر صائب برآوردم
اگر طوطی ز بند نی برون آورد شکر را
هوش مصنوعی: من آن پسر شیرین و جذاب را از پدرش به وجود آوردم؛ اگر طوطی بتواند شکر را از بند نی آزاد کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۶۸ به خوانش عندلیب