غزل شمارهٔ ۳۶۴
به زور خود شدی مغرور تا انداختی خود را
نکردی گوش بر تعلیم ما تا باختی خود را
ندانستی که چشم بد نکویان را زیان دارد
نظر بر کعبتین انداختی تا باختی خود را
شد از آیینه ات نور حجاب و شرم رو گردان
به موج باده گلرنگ تا پرداختی خود را
سخن از پاکی دامن مگو ای ماه تردامن
که پیش مهر کردی پشت خم، تا ساختی خود را
چه خصمی داشتی با حسن روز افزون خود یارب؟
که از طاق دل اهل نظر انداختی خود را
سر حرف شکایت باز کردی بی سبب صائب
میان عاشقان بدنام و رسوا ساختی خود را
غزل شمارهٔ ۳۶۳: برآتش می گذارم خرقه پشمینه خود راغزل شمارهٔ ۳۶۵: خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به زور خود شدی مغرور تا انداختی خود را
نکردی گوش بر تعلیم ما تا باختی خود را
هوش مصنوعی: با قدرت و خودبینی به خود مغرور شدی و به همین خاطر خودت را در حسی از خودآگاهی گم کردی. توجهی به آموختهها و نصیحتهای ما نکردی و در نهایت، خود را از دست دادی.
ندانستی که چشم بد نکویان را زیان دارد
نظر بر کعبتین انداختی تا باختی خود را
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که نگاه بدی که به نیکوکاران میشود، آسیبزننده است، اما تو به کعبهها نگاه کردی و خود را از دست دادی.
شد از آیینه ات نور حجاب و شرم رو گردان
به موج باده گلرنگ تا پرداختی خود را
هوش مصنوعی: از تابش نور آینه، حجاب و شرم تو بر طرف شده است. حالا با زیبایی و لطافت خود مانند گلی که در باد میرقصد، به جلوهگری پرداختهای.
سخن از پاکی دامن مگو ای ماه تردامن
که پیش مهر کردی پشت خم، تا ساختی خود را
هوش مصنوعی: ای ماه تردامن، سخن از پاکی دامن مگو، چون تو خود با مهری که داشتی، پشت خم کردی و به خود ساختی.
چه خصمی داشتی با حسن روز افزون خود یارب؟
که از طاق دل اهل نظر انداختی خود را
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از غم و اندوه اشاره دارد. شاعر از خداوند میپرسد که چه دشمنی یا خصومتی با زیباییهای خود دارد که باعث شده است آن زیباییها را از چشم اهل نظر دور کند. به نوعی این ابیات بیانگر احساس ناامیدی و فقدان است؛ احساس فقدان چیزی زیبا و ارزشمند که در دلها جا داشته است.
سر حرف شکایت باز کردی بی سبب صائب
میان عاشقان بدنام و رسوا ساختی خود را
هوش مصنوعی: بدون دلیل شکایت را شروع کردی و خودت را در میان عاشقان بدنام و رسوا به نمایش گذاشتی.

صائب