غزل شمارهٔ ۳۶۲
فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را
فشاندم در غبار خاطر خود دانه خود را
فروغ شمع ازان گرد سر پروانه می گردد
که از خاکستر خود ریخت رنگ خانه خود را
ز بس ترسیده است از چشم شور خاکیان چشمم
ندارم چشم بینم روزن کاشانه خود را
همان درد سیه بختی میم را بی صفا دارد
اگر چون لاله سازم سرنگون پیمانه خود را
نهان از پرده های چشم می گریم، نه آن شمعم
که سازم نقل مجلس گریه مستانه خود را
به کام خضر آب زندگی را تلخ می سازم
به رغبت بس که می بوسم لب پیمانه خود را
رم آهوی من انداز اوج لامکان دارد
به صحرا چون دهم تسکین دل دیوانه خود را؟
خموشان را محرک بر سر گفتار می آرد
گره کن زلف تا کوته کنم افسانه خود را
حریف خضر و رشک آب حیوان نیستم صائب
ز آب تیغ او پر می کنم پیمانه خود را
غزل شمارهٔ ۳۶۱: خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود راغزل شمارهٔ ۳۶۳: برآتش می گذارم خرقه پشمینه خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را
فشاندم در غبار خاطر خود دانه خود را
هوش مصنوعی: از شدت غیرت و احساسات، اشکهای شوق را در دل خود پنهان کردم و آنها را در یاد و خاطرهام پراکنده نمودم.
فروغ شمع ازان گرد سر پروانه می گردد
که از خاکستر خود ریخت رنگ خانه خود را
هوش مصنوعی: نور شمع به خاطر گرد پروانه دور خود میچرخد، زیرا پروانه برای ایجاد رنگ و زیبایی خانهاش از خاکستر خود مایه میگذارد.
ز بس ترسیده است از چشم شور خاکیان چشمم
ندارم چشم بینم روزن کاشانه خود را
هوش مصنوعی: چون به شدت از حسادت و چشمزخم مردم ترسیدهام، دیگر نمیتوانم به خوبی ببینم و حتی از دیدن دنیای اطرافم هم دلسرد شدهام.
همان درد سیه بختی میم را بی صفا دارد
اگر چون لاله سازم سرنگون پیمانه خود را
هوش مصنوعی: اگر میم هم درد و مشکلاتی دارد، به همان اندازه که لاله گل زیباست، اما اگر من هم بخواهم همچون لاله سر به زیر بیاورم، باز هم نمیتوانم از این درد و غم رهایی یابم.
نهان از پرده های چشم می گریم، نه آن شمعم
که سازم نقل مجلس گریه مستانه خود را
هوش مصنوعی: من در آرامش و به دور از دیدهها اشک میریزم و مثل شمعی نیستم که برای دیگران نور بزنم و مجالس غصه را تزیین کنم.
به کام خضر آب زندگی را تلخ می سازم
به رغبت بس که می بوسم لب پیمانه خود را
هوش مصنوعی: من با عشق و اشتیاقی که دارم، به خضر (نماد دانایی و زندگی) نشان میدهم که آب زندگی را تلخ کردهام. این کار را با میل و رغبت انجام میدهم چرا که بسیار به لبهای پیمانه خود عشق میورزم.
رم آهوی من انداز اوج لامکان دارد
به صحرا چون دهم تسکین دل دیوانه خود را؟
هوش مصنوعی: دلم به دنبال آهوهایی است که در عالم نامتناهی پرواز میکنند. حالا چطور میتوانم دل آشفتۀ خود را در این بیابان آرام کنم؟
خموشان را محرک بر سر گفتار می آرد
گره کن زلف تا کوته کنم افسانه خود را
هوش مصنوعی: سکوت کسانی که حرفی نمیزنند، مرا به سخن گفتن وامیدارد. برای اینکه داستانم را کوتاه کنم، موهایم را گره میزنم.
حریف خضر و رشک آب حیوان نیستم صائب
ز آب تیغ او پر می کنم پیمانه خود را
هوش مصنوعی: من با انبوهی از انسانها و یا رازهای ماندگار در جدال و رقابت نیستم، زیرا از توانایی خود برای پر کردن زندگیام با زیباییها و لذتها بهرهمند میشوم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۶۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1401/04/06 00:07
خ م

صائب