غزل شمارهٔ ۳۶۱
خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را
ز رخسارش برافروزم چراغ دیده خود را
چرا ممنون شوم از گلشن آرا من که می دانم
به از صد دسته گل، دامن برچیده خود را
به دامان صدف بار دگر افکندم از ساحل
ز قحط قدردانان گوهر سنجیده خود را
سرآمد چون جرس هر چند در فریاد عمر من
نشد بیدار سازم طالع خوابیده خود را
ز آب زندگی ریگ روان سیری نمی دارد
ز می سیراب چون سازم دل غم دیده خود را
صدف از ابر نیسان می کند بیجا گهر پنهان
نگیرد پس کریم از سایلان بخشیده خود را
نیندازد به هر آلوده دامن عشق او سایه
به خاصان می دهد شه، جامه پوشیده خود را
همان شایسته رخسار او صائب نمی دانم
اگر در چشمه خورشید شویم دیده خود را
غزل شمارهٔ ۳۶۰: ازان چون شمع می کاهم درین محفل تن خود راغزل شمارهٔ ۳۶۲: فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را
ز رخسارش برافروزم چراغ دیده خود را
هوش مصنوعی: روز خوشی که معشوق خود را ببینم و از چهرهاش نور و روشنی دل خود را بیافروزیم.
چرا ممنون شوم از گلشن آرا من که می دانم
به از صد دسته گل، دامن برچیده خود را
هوش مصنوعی: چرا از کسی که مرا خوشحال میکند تشکر کنم، وقتی میدانم که او خود را از بین بسیاری از گلها جدا کرده است؟
به دامان صدف بار دگر افکندم از ساحل
ز قحط قدردانان گوهر سنجیده خود را
هوش مصنوعی: من بار دیگر از ساحل دور افتاده، جواهر با ارزش و گرانبهایی را که در دلم داشتم به آغوش صدف میسپارم، زیرا در میان قحطی قدردانان، کسی نیست که ارزش این گوهر را بفهمد.
سرآمد چون جرس هر چند در فریاد عمر من
نشد بیدار سازم طالع خوابیده خود را
هوش مصنوعی: زمانی که صدای زنگ ساعت به پایان میرسد، به رغم اینکه در طول عمرم ندیدم بیدار باشم، تلاش میکنم تا سرنوشت خفته خود را بیدار کنم.
ز آب زندگی ریگ روان سیری نمی دارد
ز می سیراب چون سازم دل غم دیده خود را
هوش مصنوعی: آب زندگی همچنان به جریان خود ادامه میدهد و هرگز سیر نمیشود. با نوشیدن شراب، دل غمگین و جگر سوختهام را چگونه خوشحالی بخشم؟
صدف از ابر نیسان می کند بیجا گهر پنهان
نگیرد پس کریم از سایلان بخشیده خود را
هوش مصنوعی: صدف در فصل بارانی نیسان، به طور بیدلیل گوهر پنهانی را از خود خارج میکند، پس کریم از بخشش خود چیزی را پنهان نمیکند.
نیندازد به هر آلوده دامن عشق او سایه
به خاصان می دهد شه، جامه پوشیده خود را
هوش مصنوعی: عشق او به هر کسی اجازه نمیدهد که به دامنش نزدیک شود. او فقط به افرادی خاص توجه میکند و آنها را مورد نوازش قرار میدهد. دیگران از زیبایی و توجه او بینصیب میمانند.
همان شایسته رخسار او صائب نمی دانم
اگر در چشمه خورشید شویم دیده خود را
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبای او را با دقت نگاه کنم، نمیتوانم بگویم که او شایستهتری است. حتی اگر چشمانم را به نور خورشید بیفکنم.

صائب