غزل شمارهٔ ۳۵۵۰
دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
صحت چشم در آن است که بیمار بود
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟
سر به بالین فراغت نگذارد هرگز
هرکه را درد سخن قافله سالار بود
زهر در ساغر ما چاشنی قند دهد
زنگ بر سینه ما مرهم زنگار بود
دل ندارد خبر از راز نهانی که مراست
در نهانخانه من آینه ستار بود
بیشتر باعث سرگشتگی ما فلک است
نقطه را سیر به بال و پر پرگار بود
صائب از دیده انصاف اگر در نگری
نیست یک خار درین باغ که بیکار بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
صحت چشم در آن است که بیمار بود
هوش مصنوعی: دل کسانی که اهل بصیرت و فکرند، بهتر است که به چیزهایی علاقهمند باشد که آنها را به چالش میکشد. سلامت و روشنایی دید آنها در این است که بتوانند با مشکلات و چالشها روبهرو شوند و از آنها درس بگیرند.
جسم در دامن جان بیهده آویخته است
نور خورشید کجا خانه نگهدار بود؟
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند چیزی است که به روح چسبیده، اما آیا میتوان گفت که نور خورشید در کجا میتواند سکونت داشته باشد؟
سر به بالین فراغت نگذارد هرگز
هرکه را درد سخن قافله سالار بود
هوش مصنوعی: کسی که درگیر درد و رنج گفتگو است، هرگز نمیتواند به آرامش و آسایش برسد و سر خود را بر بالین راحتی بگذارد.
زهر در ساغر ما چاشنی قند دهد
زنگ بر سینه ما مرهم زنگار بود
هوش مصنوعی: زهر در میناحیه ما شیرینتر میشود و زنگزدگی بر دل ما، درمانی برای کهنسالی به شمار میرود.
دل ندارد خبر از راز نهانی که مراست
در نهانخانه من آینه ستار بود
هوش مصنوعی: دل من از راز پنهانی که در درونم هست، هیچ اطلاعی ندارد؛ در آن درون، نمایندهام آینهی ستاره است.
بیشتر باعث سرگشتگی ما فلک است
نقطه را سیر به بال و پر پرگار بود
هوش مصنوعی: بیشتر مشکلات و سردرگمیهای ما به خاطر حرکات آسمان است، چون نقطهای که وجود دارد، به وسیلهٔ پرواز و حرکت پرگار به سمت بالا و پایین در حال حرکت است.
صائب از دیده انصاف اگر در نگری
نیست یک خار درین باغ که بیکار بود
هوش مصنوعی: اگر با دقت و انصاف نگاه کنی، در این باغ هیچ چیز بیهوده و اضافی وجود ندارد و حتی خارها نیز نقش خود را دارند.