غزل شمارهٔ ۳۵۴۹
هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود
خنده کبک دلیل ره صیاد بود
ده زبانی به بلای سیهت اندازد
لوح تعلیم بس از شانه شمشاد بود
دست گردون پر و بالم شکند چون جوهر
اگر آرامگهم بیضه فولاد بود
داغ رشک است که در خون جگر غوطه زده است
این نه لاله است که بر تربت فرهاد بود
چون صبا گرد سراپای چمن گردیدم
غنچه ای نیست که نیمی ز دلش شاد بود
صائب از طبع خدا داد جهان گلشن ساخت
چشم بد دور ز حسنی که خداداد بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود
خنده کبک دلیل ره صیاد بود
هوش مصنوعی: هر کسی که نسبت به حوادث زندگی بیتفاوت و ساکت باشد، از آنها آزاد خواهد بود. و خندهی کبک، نشاندهندهی خطر و حضور صیاد است.
ده زبانی به بلای سیهت اندازد
لوح تعلیم بس از شانه شمشاد بود
هوش مصنوعی: ده زبانی میتواند به مشکلات و بلاهای زیادی دامن بزند، اما آنچه که واقعاً اهمیت دارد، آموزهها و دانشی است که از تجارب زندگی به دست میآید. این دانش از توجهی که به جزئیات و ظرافتها داریم، به دست میآید.
دست گردون پر و بالم شکند چون جوهر
اگر آرامگهم بیضه فولاد بود
هوش مصنوعی: دست آسمان اگرچه قدرت دارد و میتواند مرا بارها زمینگیر کند، اما اگر درونم مثل فولاد محکم و استوار باشد، میتوانم در برابر چالشها و مشکلات زندگی ایستادگی کنم.
داغ رشک است که در خون جگر غوطه زده است
این نه لاله است که بر تربت فرهاد بود
هوش مصنوعی: این احساس حسرت و حسادت است که در عمق وجودم فرو رفته است. این چیزی نیست که فقط زیبایی ظاهری داشته باشد، بلکه نشاندهندهی درد و خیانت عمیق است که به سادگی نمیتوان آن را نادیده گرفت.
چون صبا گرد سراپای چمن گردیدم
غنچه ای نیست که نیمی ز دلش شاد بود
هوش مصنوعی: با آمدن نسیم به چمن گرد کردم، اما هیچ جوانهای نیست که دلش نیمی شاد باشد.
صائب از طبع خدا داد جهان گلشن ساخت
چشم بد دور ز حسنی که خداداد بود
هوش مصنوعی: صائب میگوید که خداوند به او ذاتی لطیف و زیبا بخشیده است و او از این نعمت برای خلق کردن جهانی زیبا و دلنشین بهره برده است. از این رو، چشمهای بد و حسرتبار باید از دیدن جمال و زیباییهای او دور بمانند، زیرا این زیباییها هدیهای خاص از طرف خداوند هستند.