گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۴۶

چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند
در فردوس به روی دل ما بگشایند
وسعت دایره کون و مکان چندان نیست
که به یکبار دل و دیده ما بگشایند
دولت باقی و این عالم فانی، هیهات
این نه فالی است که از بال هما بگشایند
ای بسا ناخن تدبیر که از دست رود
تا گره از دل غم دیده ما بگشایند
کیمیاگر نکند چشم به هر قلب سیاه
بی نیازان به جهان چشم کجا بگشایند؟
سپر انداختگان دست درازی دارند
که فلک را ز میان تیغ جفا بگشایند
موشکافان که گره‌های فلک وا کردند
کاش یک عقده ازان زلف دوتا بگشایند
سنگ بر سینه زنان محرم این درگاهند
در توفیق به هر خام کجا بگشایند؟
در فردوس به روی تو نبندد رضوان
گر در اینجا در تسلیم و رضا بگشایند
صبر کن پای تو چون رفت به گل، این نه حناست
که ببندند شب و صبح و ز پا بگشایند
با دل تیره، جهان در نظر ما زشت است
آه اگر چهره آیینه ما بگشایند
در شب تیره امکان، اثر صبح وجود
آنقدر نیست که دستی به دعا بگشایند
رهنوردان تو از درد طلب در هر گام
جوی خون از مژه راهنما بگشایند
سوخت شمع من و آشفته دماغی برجاست
رشته ای نیست غم او که ز پا بگشایند
عاشقان را نتوان داشت به زنجیر نگاه
در مقامی که ره ملک فنا بگشایند
صبح محشر شود از نامه‌سیاهان صائب
چون سر نامه ما روز جزا بگشایند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند
در فردوس به روی دل ما بگشایند
هوش مصنوعی: بهشتی را تصور کن که در آن در را به روی دل ما باز می‌کنند و لباس دلنشین و زیبا را به ما هدیه می‌دهند.
وسعت دایره کون و مکان چندان نیست
که به یکبار دل و دیده ما بگشایند
هوش مصنوعی: وسعت جهان و مکان به اندازه‌ای نیست که بتواند به یکباره دل و چشم ما را پر کند و ما را به تمام زیبایی‌ها و عظمت‌هایش آشنا سازد.
دولت باقی و این عالم فانی، هیهات
این نه فالی است که از بال هما بگشایند
هوش مصنوعی: خوشبختی و ثروت پایدار است، اما این دنیا زودگذر و ناپایدار است. بعید است که این تغییر و سرنوشت، نشانه‌ای از شانس خوب باشد که به سادگی به دست آمده باشد.
ای بسا ناخن تدبیر که از دست رود
تا گره از دل غم دیده ما بگشایند
هوش مصنوعی: بسیاری از تدبیرها و تلاش‌هایی که می‌کنیم، ممکن است به نتیجه نرسند؛ اما هدف نهایی ما این است که غم و ناراحتی‌های درون‌مان را کنار بزنیم و به آرامش برسیم.
کیمیاگر نکند چشم به هر قلب سیاه
بی نیازان به جهان چشم کجا بگشایند؟
هوش مصنوعی: کیمیاگر به دنبال قلب‌های سیاه بی‌نیازان نیست، چون نمی‌داند که آنها از کجا به دنیا آمده‌اند و نمی‌تواند به آن‌ها نگاه کند.
سپر انداختگان دست درازی دارند
که فلک را ز میان تیغ جفا بگشایند
هوش مصنوعی: افرادی که از خود دفاع نمی‌کنند، معمولاً تمایل دارند به دیگران آسیب بزنند و ممکن است حتی به سرنوشت و تقدیر نیز تعرض کنند.
موشکافان که گره‌های فلک وا کردند
کاش یک عقده ازان زلف دوتا بگشایند
هوش مصنوعی: نویسنده به بررسی‌های دقیق و عمیق دانشمندان اشاره می‌کند که توانسته‌اند رازهای آسمانی را کشف کنند. او آرزو می‌کند که ای کاش این افراد بتوانند گره‌ای از معماهای عشق یا زیبایی را نیز باز کنند.
سنگ بر سینه زنان محرم این درگاهند
در توفیق به هر خام کجا بگشایند؟
هوش مصنوعی: افرادی که با عشق و ارادت به درگاه تو نزدیک می‌شوند، گویی در سختی و مشقت به سر می‌برند. آیا برای هر فردی که آماده است، راهی به سوی تو گشوده خواهد شد؟
در فردوس به روی تو نبندد رضوان
گر در اینجا در تسلیم و رضا بگشایند
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا در تسلیم و رضایت باشی، در بهشت نیز به روی تو بسته نخواهد بود.
صبر کن پای تو چون رفت به گل، این نه حناست
که ببندند شب و صبح و ز پا بگشایند
هوش مصنوعی: صبر کن تا وقتی که پای تو در گل برود، این فقط حنا نیست که شب و صبح آن را ببندند و بعد از آن پا را آزاد کنند.
با دل تیره، جهان در نظر ما زشت است
آه اگر چهره آیینه ما بگشایند
هوش مصنوعی: وقتی دل ما غمگین و تاریک باشد، دنیا برای ما زشت و ناخوشایند به نظر می‌آید. کاش که آیینه‌ وجود ما را روشن کند و زیبایی‌ها را نشان دهد.
در شب تیره امکان، اثر صبح وجود
آنقدر نیست که دستی به دعا بگشایند
هوش مصنوعی: در دنیای تاریک و ناامیدی، نور صبح و امید آنقدر کم است که کسی نتواند برای بهبود اوضاع دعا کند.
رهنوردان تو از درد طلب در هر گام
جوی خون از مژه راهنما بگشایند
هوش مصنوعی: مسافران عشق به خاطر درد و عطششان در هر قدم، با اشک‌هایی که از چشمانشان می‌ریزد، راه را برای خود هموار می‌کنند.
سوخت شمع من و آشفته دماغی برجاست
رشته ای نیست غم او که ز پا بگشایند
هوش مصنوعی: شمع من خاموش شد و حالتی آشفته دارم، اما هیچ چیز نمی‌تواند درد او را از دل من بیرون کند.
عاشقان را نتوان داشت به زنجیر نگاه
در مقامی که ره ملک فنا بگشایند
هوش مصنوعی: عاشقان نمی‌توانند در بند زنجیرها بمانند، به ویژه در جایی که درهای مرگ به رویشان باز می‌شود.
صبح محشر شود از نامه‌سیاهان صائب
چون سر نامه ما روز جزا بگشایند
هوش مصنوعی: صبح قیامت هنگامی که نامه‌ی اعمال سیاهان گشوده شود، چهره‌ها به حالت حیرت خواهد درآمد. این روز، مانند روزی است که سر نامه‌ی ما را باز می‌کنند و به آن نگاه می‌کنند.