گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۴۰

چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند
چون خریدار که رسم است گهر را شکند
کاسه و کوزه افلاک، شکستن دارد
چند بیهوده دل اهل هنر را شکند
چه کمی چشم من از ابر بهاران دارد؟
چون ز مژگان به میان دامن تر را شکند
ای گل ابر، من تشنه جگر را دریاب
به دمی آب که صفرای جگر را شکند
دست بر صاف ضمیران نبود لغزش را
لرزه موج کجا آب گهر را شکند؟
آب رونق به رخ کار پدر می آرد
صائب آن نیست که بازار پدر را شکند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند
چون خریدار که رسم است گهر را شکند
هوش مصنوعی: هرچند که زمان و گردش روزگار ممکن است دل هنرمندان را بشکند، اما مانند خریدارانی که برای خرید جواهر ناگزیر باید آن را بشکنند، این وضعیت طبیعی است.
کاسه و کوزه افلاک، شکستن دارد
چند بیهوده دل اهل هنر را شکند
هوش مصنوعی: شکستن کاسه و کوزه‌های آسمان بی‌هدف است، چرا که تنها دل اهل هنر را می‌آزارد.
چه کمی چشم من از ابر بهاران دارد؟
چون ز مژگان به میان دامن تر را شکند
هوش مصنوعی: چشم من به اندازه‌ای از باران بهاری کم‌است که وقتی قطره‌ای از مژگانم به دامن می‌ریزد، آن را می‌شکند.
ای گل ابر، من تشنه جگر را دریاب
به دمی آب که صفرای جگر را شکند
هوش مصنوعی: ای گل ابر، من به شدت تشنه‌ام و نیاز دارم که قدری آب به من برسانی تا درد و رنجی که در دل دارم تسکین یابد.
دست بر صاف ضمیران نبود لغزش را
لرزه موج کجا آب گهر را شکند؟
هوش مصنوعی: دست صاف و بی‌غلغلۀ دل‌ها نمی‌تواند موجب لغزش و اشتباه شود. پس جایی که نمی‌لرزد، چگونه می‌تواند آب گوهری را بشکند؟
آب رونق به رخ کار پدر می آرد
صائب آن نیست که بازار پدر را شکند
هوش مصنوعی: آب و رونق به چهره‌ی کار پدر می‌بخشد، اما این به معنای آن نیست که به اعتبار و آوازه‌ی پدر آسیب برساند.