گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۳۱

در صدف چشم محال است گهر باز کند
گره از دیده پوشیده سفر باز کند
آه سردست گشاینده دلهای غمین
از دل غنچه گره باد سحر باز کند
هرکه بیرون ننها پای خود از حلقه ذکر
چشم چون سبحه ز صد راهگذر باز کند
زآستین دست برون گر نکند بالیدن
کیست تا بند قبای تو دگر باز کند؟
از وبال اختر ما نیز برون می آید
چشم اگر در جگر سنگ شرر باز کند
صافدل محرم و بیگانه نمی داند چیست
که به روی همه کس آینه در باز کند
مردم چشم مرا گر هدف تیر کنی
به تماشای رخت چشم دگر باز کند
چه خیال است دل آزاد شود زیر فلک؟
مرغ در بیضه محال است که پر باز کند
پختگی گر نکند رحم به کوته دستان
کیست کز نخل بلند تو ثمر باز کند؟
خبری نیست سزاوار شنیدن صائب
گوش خود کس به امید چه خبر باز کند؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در صدف چشم محال است گهر باز کند
گره از دیده پوشیده سفر باز کند
هوش مصنوعی: در چشم کسی که نگه داشتن عشق را در دل دارد، امکان ندارد که گوهری را آشکار کند. او همچنان که چشمش را بسته نگه می‌دارد، نباید انتظار داشت که از سفر عشق خود باز گردد.
آه سردست گشاینده دلهای غمین
از دل غنچه گره باد سحر باز کند
هوش مصنوعی: ناله و آهی که از دل برمی‌خیزد، می‌تواند دل‌های غمگین را آرامش بخشد و به آنان امید بدهد. همچنین، مانند نسیم صبح، می‌تواند غنچه‌های بسته را به شکوفایی و گشایش برساند.
هرکه بیرون ننها پای خود از حلقه ذکر
چشم چون سبحه ز صد راهگذر باز کند
هوش مصنوعی: هر کسی که در ذکر و یاد خداوند ثابت قدم باشد و پا از این مسیر نکشد، مانند دانه‌های تسبیح است که از صدها راه مختلف عبور کرده و هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند.
زآستین دست برون گر نکند بالیدن
کیست تا بند قبای تو دگر باز کند؟
هوش مصنوعی: اگر دستی از آستین بیرون نیاید و رشد نکند، چه کسی می‌تواند بند قبای تو را باز کند؟
از وبال اختر ما نیز برون می آید
چشم اگر در جگر سنگ شرر باز کند
هوش مصنوعی: اگر چشم کسی که در دل خود درد و رنج دارد، باز شود، ممکن است از تأثیرات بد و منفی ستاره‌اش رهایی یابد.
صافدل محرم و بیگانه نمی داند چیست
که به روی همه کس آینه در باز کند
هوش مصنوعی: دانش و قلب پاک کسی که اهل صفا باشد، تفاوتی بین خودی و بیگانه نمی‌گذارد و مانند آینه، با همه به راحتی و صداقت برخورد می‌کند.
مردم چشم مرا گر هدف تیر کنی
به تماشای رخت چشم دگر باز کند
هوش مصنوعی: اگر تو تیر محبت را به سوی چشم من پرتاب کنی، مردم فقط به خاطر دیدن زیبایی تو چشم‌هایشان را به سوی من خواهند آورد.
چه خیال است دل آزاد شود زیر فلک؟
مرغ در بیضه محال است که پر باز کند
هوش مصنوعی: دل آزاد شدن زیر آسمان، خیال و آرزویی غیرممکن است. مانند این است که مرغی که در تخم است، نتواند پرواز کند.
پختگی گر نکند رحم به کوته دستان
کیست کز نخل بلند تو ثمر باز کند؟
هوش مصنوعی: اگر پختگی و درایت وجود نداشته باشد، رحم به کسانی که توانایی کمتری دارند نخواهد آمد. چه کسی می‌تواند نتیجه‌گیری کند که از درخت بلند تو میوه‌ای به بار خواهد نشست؟
خبری نیست سزاوار شنیدن صائب
گوش خود کس به امید چه خبر باز کند؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که چیزی برای شنیدن وجود ندارد و هیچ کس به اندازه کافی محتوا و موضوعی جذاب ندارد که گوش خود را برای شنیدن خبری باز کند. به نوعی، از بی‌خبری و ناامیدی از شنیدن اخبار خوب و دل‌انگیز سخن به میان آمده است.

حاشیه ها

1393/07/27 04:09

لطفا مصراع اول بیت سوم به:
هر که بیرون ننهد پای خود از حلقه ذکر
اصلاح گردد.