گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۲۸

خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟
برق را ابر محال است که مستور کند
پیش آن کان ملاحت دهن خوبان چیست؟
در نمکزار، نمکدان چه قدر شور کند؟
ادب عشق مرا در حرم وصل گداخت
وقت آن خوش که تماشای تو از دور کند
پرده صبح نقاب رخ خورشید نشد
چون نهان داغ مرا مرهم کافور کند؟
دل پرخون چه پر و بال گشاید در جسم؟
دانه چون نشو و نما در دهن مور کند؟
چشم خورشید ز نظاره او آب آورد
نگه خیره چه با آن رخ پر نور کند؟
می کند گریه مستانه مرا با دل تنگ
آنچه با شیشه نازک می پرزور کند
به لب خشک مکن عیب من تشنه جگر
کاین سفالی است که خون در دل فغفور کند
خانه را با سپر موم کند زآتش حفظ
هرکه شیرین دهن خلق چو زنبور کند
نتوانست کند نکهت خود را گل جمع
دل صد چاک چسان را ز تو مستور کند؟
از وصال تو نصیبش جگر پرخون بود
تا فراق تو چه با صائب مهجور کند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟
برق را ابر محال است که مستور کند
هوش مصنوعی: نقش و نگاری که با شبرنگ بکشند، هیچ‌گاه نمی‌تواند زیبایی و روشنایی چهره‌ای درخشان را بپوشاند. مثل این است که ابری بتواند برقی را که خیلی درخشان است، بپوشاند؛ این کار ناممکن است.
پیش آن کان ملاحت دهن خوبان چیست؟
در نمکزار، نمکدان چه قدر شور کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت شخصیت‌ها اشاره دارد و به نوعی پرسش می‌کند که چگونه ممکن است زیبایی کسی در مقابل زیبایی دیگران قرار گیرد. همچنین به مقایسه‌ای اشاره دارد که در آن، شدت احساسات یا ویژگی‌ها در برابر یکدیگر سنجیده می‌شود. به عبارت دیگر، زیبایی‌های واقعی و فریبنده دیگران را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که در دنیای احساسات، گاهی کمبودها و افزونگی‌ها چگونه می‌توانند یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند.
ادب عشق مرا در حرم وصل گداخت
وقت آن خوش که تماشای تو از دور کند
هوش مصنوعی: عشق، آداب و رسم‌های خاصی به من آموخته که در حال وصال تو، آن‌ها را به کمال می‌رساند. زمان‌ آن خوش است که از دور، زیبایی‌های تو را تماشا کنم.
پرده صبح نقاب رخ خورشید نشد
چون نهان داغ مرا مرهم کافور کند؟
هوش مصنوعی: پرده صبح هنوز به چهره خورشید نیفتاده است، چراکه درد من در دل پنهان است و آیا این درد می‌تواند با کافور تسکین یابد؟
دل پرخون چه پر و بال گشاید در جسم؟
دانه چون نشو و نما در دهن مور کند؟
هوش مصنوعی: دل پر از درد و رنج چگونه می‌تواند در این بدن پرواز کند؟ مانند دانه‌ای که در دهان مورچه رشد و نمو نمی‌کند؟
چشم خورشید ز نظاره او آب آورد
نگه خیره چه با آن رخ پر نور کند؟
هوش مصنوعی: چشم‌های خورشید از دیدن او پرآب و اشک می‌شود؛ اینکه نگاه خیره‌اش با آن چهره درخشان چه کار می‌تواند بکند؟
می کند گریه مستانه مرا با دل تنگ
آنچه با شیشه نازک می پرزور کند
هوش مصنوعی: من را به گریه می‌اندازد، مثل حالت مستی، در حالی که دلم از اندوه پر است. آنچه می‌تواند با شیشه‌ی نازک فروریزد و بشکند.
به لب خشک مکن عیب من تشنه جگر
کاین سفالی است که خون در دل فغفور کند
هوش مصنوعی: درباره من که تشنه‌ام و دل‌تنگ، عیب نبر که این سفال، در درونش می‌تواند احساسات عمیق و طاقت‌فرسا را در خود جای دهد.
خانه را با سپر موم کند زآتش حفظ
هرکه شیرین دهن خلق چو زنبور کند
هوش مصنوعی: خانه را با تلاش و دقت محافظت می‌کند تا از آتش در امان بماند، هر که مانند زنبور، با کلام شیرین و دلنشین خود تعامل کند و دیگران را جذب کند.
نتوانست کند نکهت خود را گل جمع
دل صد چاک چسان را ز تو مستور کند؟
هوش مصنوعی: گل بوی خوش خود را نمی‌تواند پنهان کند، پس چگونه می‌تواند دل‌هایی را که به شدت جریحه‌دار شده‌اند، از تو مخفی کند؟
از وصال تو نصیبش جگر پرخون بود
تا فراق تو چه با صائب مهجور کند
هوش مصنوعی: او به خاطر به دست آوردن عشق تو دلی پُر از درد و رنج دارد، و اکنون جدایی تو او را به شدت تنها و بی‌کس کرده است.