گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۲

اگر از اهل ایمانی مهیا باش آفت را
که دندان می گزد پیوسته انگشت شهادت را
دل صد پاره ما را نگاهی جمع می سازد
که از یک رشته بتوان بخیه زد چندین جراحت را
نمک می ریزد از لبهای جانان وقت خاموشی
نمکدان چون کند در حقه آن کان ملاحت را؟
به اندک فرصتی نخل از زمین پاک می بالد
مکن در صبحدم زنهار فوت آه ندامت را
کریمان را خدای مهربان درمانده نگذارد
که می روید زر از کف همچو گل اهل سخاوت را
به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
به آسانی من از کف چون دهم دامان فرصت را؟
ز منت شمع هر کس سیلیی خورده است، می داند
که از صرصر خطر افزون بود دست حمایت را
نمی شد زنگ کلفت سبزه امید من صائب
اگر می بود آبی در جگر ابر مروت را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر از اهل ایمانی مهیا باش آفت را
که دندان می گزد پیوسته انگشت شهادت را
هوش مصنوعی: اگر از افراد با ایمان هستی، در برابر مشکلات و چالش‌ها آماده باش، چرا که دشمنان و آفات همواره در کمین هستند و ممکن است به تو آسیب بزنند.
دل صد پاره ما را نگاهی جمع می سازد
که از یک رشته بتوان بخیه زد چندین جراحت را
هوش مصنوعی: دل ما که پر از درد و رنج است، با یک نگاه عاشقانه به هم می‌رسد و می‌تواند زخم‌های متعددش را با یک رشته محبت ترمیم کند.
نمک می ریزد از لبهای جانان وقت خاموشی
نمکدان چون کند در حقه آن کان ملاحت را؟
هوش مصنوعی: در سکوت جانان، لب‌های او همچون نمکی از حالش نشت می‌کند. چگونه ممکن است که در چنین لحظه‌ای، ویژگی‌های دلربا و زیبایی‌اش از یاد برود؟
به اندک فرصتی نخل از زمین پاک می بالد
مکن در صبحدم زنهار فوت آه ندامت را
هوش مصنوعی: در مدت زمان کوتاهی، نخل از زمین خالص و پاک رشد می‌کند. مراقب باش که در آغاز صبح فرصتی را از دست ندهی و بعدها از آن پشیمان نشوی.
کریمان را خدای مهربان درمانده نگذارد
که می روید زر از کف همچو گل اهل سخاوت را
هوش مصنوعی: خدای مهربان هرگز بندگان کریم و سخاوتمند را در سختی و درماندگی رها نمی‌کند، چرا که مانند گل، ثروت و برکت از دست آنها نمی‌رود.
به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف
به آسانی من از کف چون دهم دامان فرصت را؟
هوش مصنوعی: زلیخا برای رسیدن به یوسف خیلی تلاش کرد و در نهایت نتوانست او را نگه دارد، اما من نمی‌دانم چگونه باید فرصتی که به دست آورده‌ام را از دست ندهم.
ز منت شمع هر کس سیلیی خورده است، می داند
که از صرصر خطر افزون بود دست حمایت را
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد و مشکلاتی که در اثر نیکی و عشقی که به او شده، رنج برده، می‌داند که در برابر طوفان و خطرات، داشتن یک حمایت و پشتیبانی بسیار بیشتر اهمیت دارد.
نمی شد زنگ کلفت سبزه امید من صائب
اگر می بود آبی در جگر ابر مروت را
هوش مصنوعی: اگر دل آسمان پر از آب می‌بود، امید من هم سبز و خرم می‌شد و زندگی‌ام سرشار از شادی و زیبایی می‌گردید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۵۲ به خوانش عندلیب