گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۱

بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را
به چوب از آستان خویش می رانند دولت را
نمی داند کسی در عشق قدر درد و محنت را
که استمرار نعمت می کند بی قدر نعمت را
به شکر این که داری فرصتی، تعمیر دلها کن
که کوتاه است عمر کامرانی برق فرصت را
کسی را می رسد با چرخ مینایی طرف گشتن
که چون رطل گران بر سر کشد سنگ ملامت را
عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
خموشی را چراغ عاریت در آستین دارد
به نور جبهه روشن دار محراب عبادت را
به آن خواری که سگ را دور می سازند از مسجد
مکرر رانده ام از آستان خویش دولت را
اگر کوه گناه ما به محشر سایه اندازد
نبیند هیچ مجرم روی خورشید قیامت را
رگ خواب مرا در دست دارد چشم پر کاری
که از هر جنبش مژگان به رقص آرد قیامت را
مرا گمنامی از وحدت به کثرت می کشد صائب
وگرنه گوشه عزلت، کمینگاهی است شهرت را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را
به چوب از آستان خویش می رانند دولت را
هوش مصنوعی: افرادی که بر سر راه دیگران قرار می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند خواسته‌ها برآورده شوند، به گونه‌ای از قدرت خود سوءاستفاده می‌کنند و باعث می‌شوند که نعمت‌ها و فرصت‌ها از دست برود.
نمی داند کسی در عشق قدر درد و محنت را
که استمرار نعمت می کند بی قدر نعمت را
هوش مصنوعی: هیچ کس در عشق نمی‌داند که درد و رنج چقدر ارزش دارد، زیرا مداومت بر نعمت، خود به تنهایی باعث می‌شود که نعمت‌ها بی‌ارزش شوند.
به شکر این که داری فرصتی، تعمیر دلها کن
که کوتاه است عمر کامرانی برق فرصت را
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه فرصتی در دست داری، دل‌ها را اصلاح و بهبود بده، چرا که عمر لذت و بهره‌مندی بسیار کوتاه است و باید از این فرصت بهره برد.
کسی را می رسد با چرخ مینایی طرف گشتن
که چون رطل گران بر سر کشد سنگ ملامت را
هوش مصنوعی: کسی وجود دارد که می‌تواند با زیبایی و شکوه، با دیگران روبرو شود، مانند کسی که با وجود سنگینی و دشواری‌های زندگی، بار سنگین انتقاد و عیب‌جویی را بر دوش می‌کشد و از آن نمی‌ترسد.
عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
هوش مصنوعی: عدالت را برقرار کن، زیرا آنچه در یک ساعت از راه عدالت به دست می‌آید، در طول هفتاد سال عبادت نمی‌توان به دست آورد.
خموشی را چراغ عاریت در آستین دارد
به نور جبهه روشن دار محراب عبادت را
هوش مصنوعی: خاموشی، چراغی به امانت در آستین خود دارد، تا با نور آن، محراب عبادت را روشن کند.
به آن خواری که سگ را دور می سازند از مسجد
مکرر رانده ام از آستان خویش دولت را
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که سگ را به خاطر ناپاکی‌اش از مسجد دور می‌کنند، من هم بارها دولت را از درگاه خود رانده‌ام.
اگر کوه گناه ما به محشر سایه اندازد
نبیند هیچ مجرم روی خورشید قیامت را
هوش مصنوعی: اگر کوه گناهان ما در روز قیامت سایه‌افکن شود، هیچ مجرمی قادر نخواهد بود که روی خورشید آن روز را ببیند.
رگ خواب مرا در دست دارد چشم پر کاری
که از هر جنبش مژگان به رقص آرد قیامت را
هوش مصنوعی: چشم زیبای او به من تسلط دارد و با هر حرکت مژگانش باعث بی‌قراری و به هم ریختن حال من می‌شود.
مرا گمنامی از وحدت به کثرت می کشد صائب
وگرنه گوشه عزلت، کمینگاهی است شهرت را
هوش مصنوعی: من به خاطر ناشناسی‌ام از حالت یگانگی به تنوع می‌روم وگرنه دوری از مردم، محلی است برای دستیابی به شهرت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۵۱ به خوانش عندلیب