گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۱۹

مهر را سوختگان بوته خاری گیرند
ماه را زنده دلان شمع مزاری گیرند
چون گشایند نظر مملکتی بگشایند
باز چون چشم ببندند حصاری گیرند
آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند
ورنه عشاق محال است قراری گیرند
مرکز از دایره بیرون نتواند رفتن
عاشقان چون ز غم و درد کناری گیرند؟
آنقدر ریگ روان نیست درین قحط آباد
که اسیران تو از داغ شماری گیرند
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
که درین خیل، حصاری به سواری گیرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر را سوختگان بوته خاری گیرند
ماه را زنده دلان شمع مزاری گیرند
هوش مصنوعی: عاشقان و دلدادگان برای جلب محبت و علاقه، از رنج و درد استفاده می‌کنند و افرادی که دل پر شعور دارند، برای نور و روشنی زندگی خود، از زیبایی و درخشش بهره می‌برند.
چون گشایند نظر مملکتی بگشایند
باز چون چشم ببندند حصاری گیرند
هوش مصنوعی: زمانی که نگاهی به کشوری می‌اندازند، به آنجا امکانات و فرصت‌ها را فراهم می‌کنند، اما به محض اینکه نگاهشان را برگردانند، مجدداً محدودیت و محصور بودن را به وجود می‌آورند.
آسمانها مگر از گردش خود سیر شوند
ورنه عشاق محال است قراری گیرند
هوش مصنوعی: آسمان‌ها شاید به خاطر چرخش خود خسته شوند، اما عشاق هرگز نمی‌توانند به آرامش و ثبات برسند.
مرکز از دایره بیرون نتواند رفتن
عاشقان چون ز غم و درد کناری گیرند؟
هوش مصنوعی: عاشقان نمی‌توانند از مرکز دایره دور شوند؛ زیرا وقتی غم و درد آنها را فرامی‌گیرد، به ناچار در کناری از آن احساسات قرار می‌گیرند.
آنقدر ریگ روان نیست درین قحط آباد
که اسیران تو از داغ شماری گیرند
هوش مصنوعی: در این سرزمین خشک و بی‌ثمر، به اندازه کافی ریگ روان وجود ندارد که اسیران تو بتوانند از شدت درد و عذاب، شمارش کنند.
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
که درین خیل، حصاری به سواری گیرند
هوش مصنوعی: صائب به این نکته اشاره می‌کند که شعر حافظ، با شیرینی و زیبایی‌اش، در میان درماندگان عشق، همچون سپری است که از آن‌ها حفاظت می‌کند.