گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۲۰

روشنانی که ز خورشید نظر می گیرند
چشم نظارگیان را به گهر می گیرند
جامه شهپر طاوس در او می پوشند
بیضه زاغ اگر در ته پر می گیرند
نتوانند به صد قرن گرفتن شاهان
کشوری را که به یک آه سحر می گیرند
رهرو عشق به دنبال نبیند چون برق
کاهلان هر نفس از خویش خبر می گیرند
سخن پاک محال است که بر خاک افتد
طوطیان مزد خود آخر ز شکر می گیرند
ای که با سوختگان ذوق تکلم داری
سرمه در راه نفس ریز که در می گیرند
خبر از قافله ریگ روان می گیرند
از من این بیخبرانی که خبر می گیرند
پردلان چشم ندارند که دشمن بینند
نه ز عجزست که بر روی، سپر می گیرند
خجل از آبله های دل خویشم که مدام
ساغری پیش من تشنه جگر می گیرند
خنده با چاشنی عمر نمی گردد جمع
پسته را بی لب خندان به شکر می گیرند
عنقریب است نفس سوختگان خط سبز
از لبش داد من تشنه جگر می گیرند
صائب این صاف ضمیران چو دهن باز کنند
چون صدف دامنی از در و گهر می گیرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشنانی که ز خورشید نظر می گیرند
چشم نظارگیان را به گهر می گیرند
هوش مصنوعی: روشنی‌هایی که از خورشید الهام می‌گیرند، چشم‌های تماشاگران را با زیبایی خود پر می‌کنند.
جامه شهپر طاوس در او می پوشند
بیضه زاغ اگر در ته پر می گیرند
هوش مصنوعی: اگرچه لباس زیبا و فاخر طاووس بر تن اوست، اما اگر درونش را بررسی کنی، متوجه می‌شوی که همچنان زاغی در زیر آن پوشش وجود دارد.
نتوانند به صد قرن گرفتن شاهان
کشوری را که به یک آه سحر می گیرند
هوش مصنوعی: کشورهایی که شاهان را به مدت طولانی تحت سلطه دارند، نمی‌توانند به آسانی دچار تغییر و تحول شوند؛ زیرا تغییرات بزرگ و عمیق گاهی اوقات تنها با یک نفس و آرزوی واقعی ممکن می‌شود.
رهرو عشق به دنبال نبیند چون برق
کاهلان هر نفس از خویش خبر می گیرند
هوش مصنوعی: عاشق‌انی که در مسیر عشق حرکت می‌کنند، مانند افرادی که به عنوان تنبل شناخته می‌شوند، به دنبال هیچ چیزی نیستند. آن‌ها هر لحظه در حال آگاهی از خودشان هستند و توجه دارند که در چه حالی هستند.
سخن پاک محال است که بر خاک افتد
طوطیان مزد خود آخر ز شکر می گیرند
هوش مصنوعی: سخن درست و خالص نمی‌تواند به تنهایی در دنیای مادی دچار فساد شود، زیرا طوطیان، که نماد سخن‌وران و هنرمندان هستند، در نهایت پاداش خود را از خوبی‌ها و زیبایی‌ها می‌گیرند.
ای که با سوختگان ذوق تکلم داری
سرمه در راه نفس ریز که در می گیرند
هوش مصنوعی: ای آن که با دلسوختگان صحبت می‌کنی، قدری سرمه بر زمین بریز تا آنها نیز نفس بکشند و به یاد تو بیفتند.
خبر از قافله ریگ روان می گیرند
از من این بیخبرانی که خبر می گیرند
هوش مصنوعی: خبرهایی درباره‌ی حرکت ریگ‌ها از من می‌گیرند این درحالی است که خود آن‌ها هیچ خبر دیگری ندارند.
پردلان چشم ندارند که دشمن بینند
نه ز عجزست که بر روی، سپر می گیرند
هوش مصنوعی: دلیران و شجاعان نمی‌توانند دشمن را ببینند نه به خاطر ناتوانی، بلکه به این دلیل که همیشه آماده دفاع از خود هستند.
خجل از آبله های دل خویشم که مدام
ساغری پیش من تشنه جگر می گیرند
هوش مصنوعی: من از زخم‌های دل خود شرمنده‌ام، زیرا هر لحظه کسانی هستند که به من زل زده و در پی سیراب کردن دل تشنه‌ام هستند.
خنده با چاشنی عمر نمی گردد جمع
پسته را بی لب خندان به شکر می گیرند
هوش مصنوعی: خنده و شادی در زندگی با عمر کوتاه نمی‌تواند پایدار باشد. مانند جمع کردن پسته که برای شیرینی به لب‌های خندان نیاز دارد.
عنقریب است نفس سوختگان خط سبز
از لبش داد من تشنه جگر می گیرند
هوش مصنوعی: به زودی، افرادی که دل‌شان سوخته است، از لبان او خط سبزی را خواهند شنید و این در حالی است که من تشنه‌ی وصال او هستم و در دل به شدت متاثر هستم.
صائب این صاف ضمیران چو دهن باز کنند
چون صدف دامنی از در و گهر می گیرند
هوش مصنوعی: افرادی با روحیات پاک و بی‌غل و غش، وقتی صحبت کنند، مانند صدفی هستند که از دریا مروارید و گوهر می‌گیرند. آن‌ها از کلمات و اندیشه‌های خود چیزهای ارزشمندی را به دیگران منتقل می‌کنند.