گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۱۸

خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند
مرده شو تا به سر دست ترا بر گیرند
با فلک کار ندارند سبک پروازان
بیضه مرغان سرایی به ته پر گیرند
دامن افشان ز فلکها بگذر چون مردان
که زنان دامن خود بر سر مجمر گیرند
مطلب سوختگان آینه روشن سازی است
گر درین خاک سیه جای چو اخگر گیرند
آتشی نیست سزاوار سمندر صفتان
مگر از بال و پرافشانی خود در گیرند
باده و خون جگر هر دو به یک کس ندهند
که به یک دست محال است دو ساغر گیرند
تنگ شد میکده، آن رطل گرانسنگ کجاست؟
که تنک حوصلگان جمله ره در گیرند
غرض این است که تیغ تو ز خون پاک کنند
کشتگان تواگر دامن محشر گیرند
گر درین بحر زنی مهر خموشی بر لب
سینه ات را چو صدف زود به گوهر گیرند
نمک سوده شود دیده بیخواب مرا
همچو بادامم اگر چشم به شکر گیرند
عشق چون فاخته بر گردن ما افتاده است
این نه طوقی است که از گردن ما بر گیرند
به تمنای تو دست از دو جهان می شویند
تشنگان تو اگر دامن کوثر گیرند
نیست ممکن که به کس روی دلی بنمایی
همچو آیینه اگر پشت تو در زر گیرند
صائب این آن غزل مولوی روم که گفت
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند
مرده شو تا به سر دست ترا بر گیرند
هوش مصنوعی: خاکی شو تا دیگران از زیبایی‌ات بهره‌مند شوند و به گلی تبدیل شوی. مرده شو تا دیگران تو را از زمین بلند کنند و به اوج برسانند.
با فلک کار ندارند سبک پروازان
بیضه مرغان سرایی به ته پر گیرند
هوش مصنوعی: پرندگان سبک‌پرواز به ارتفاعات بلند نمی‌روند و در عوض به همان محلی که هستند، اکتفا می‌کنند. آنها به کارهای بزرگ و دوردست فکر نمی‌کنند و به همان جاهایی که برایشان آشنا و نزدیک است، قانع هستند.
دامن افشان ز فلکها بگذر چون مردان
که زنان دامن خود بر سر مجمر گیرند
هوش مصنوعی: برو مانند مردان، با افتخار و قوت، از آسمان‌ها بگذر و دامن خود را از آتش و آسیب‌ها دور نگه‌دار. مثل زنان که دامنشان را بر روی آتش نمی‌گذارند و از آن دور می‌مانند.
مطلب سوختگان آینه روشن سازی است
گر درین خاک سیه جای چو اخگر گیرند
هوش مصنوعی: سخن درباره کسانی است که در غم و سوختگی خود، دارای روشنی و روشنگری می‌شوند. اگر در این خاک تیره، مانند آتش مقدس باشند، می‌توانند به روشنی و حقیقت دست یابند.
آتشی نیست سزاوار سمندر صفتان
مگر از بال و پرافشانی خود در گیرند
هوش مصنوعی: آتش مناسبی برای موجوداتی که به سمندر تشبیه شده‌اند وجود ندارد، مگر اینکه خود آن‌ها از توانایی‌های خاص و ویژگی‌های بارز خود بهره‌برداری کنند.
باده و خون جگر هر دو به یک کس ندهند
که به یک دست محال است دو ساغر گیرند
هوش مصنوعی: نمی‌توان به یک نفر هم به او مشروبات الکلی داد و هم دلی از خونش را. زیرا در یک دست نمی‌توان دو جام را همزمان نگه داشت.
تنگ شد میکده، آن رطل گرانسنگ کجاست؟
که تنک حوصلگان جمله ره در گیرند
هوش مصنوعی: میکده، یا محل شراب‌نوشی، به اندازه‌ای شلوغ و پرطرفدار شده است که جایی برای تنهایی و آرامش وجود ندارد. در این میان، سوال می‌شود که آن بار سنگین و باارزش کجاست؟ زیرا با وجود چنین شلوغی، افرادی که تحمل کمتری دارند، نمی‌توانند به راحتی راه خود را پیدا کنند.
غرض این است که تیغ تو ز خون پاک کنند
کشتگان تواگر دامن محشر گیرند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که هدف این است که تیغ تو را از خون کشتگان پاک کنند، اگر کشته‌شدگان بتوانند دامن روز محشر را بگیرند. به نوعی، این جمله اشاره به پاکی و بی‌گناهی دارد و نشان می‌دهد که اگر روزی فرا برسد که حساب و کتابی انجام شود، ممکن است این اعمال ناپاک رنگ و لعاب کمتری بگیرند.
گر درین بحر زنی مهر خموشی بر لب
سینه ات را چو صدف زود به گوهر گیرند
هوش مصنوعی: اگر در این دریا سکوت کنی و حرفی نزنی، دل تو مانند صدف خواهد شد و زود به گوهری ارزشمند تبدیل می‌شود.
نمک سوده شود دیده بیخواب مرا
همچو بادامم اگر چشم به شکر گیرند
هوش مصنوعی: دیده‌ی من که بی‌خواب است، مانند بادام که به نمک آغشته شده، دیگر آرامش ندارد. اگر دیگران به زیبایی و شیرینی چشم دوخته باشند، من نیز حسرت می‌خورم.
عشق چون فاخته بر گردن ما افتاده است
این نه طوقی است که از گردن ما بر گیرند
هوش مصنوعی: عشق مانند پرنده‌ای است که به گردن ما آویخته شده و این زنجیری نیست که بتوان آن را از گردن ما جدا کرد.
به تمنای تو دست از دو جهان می شویند
تشنگان تو اگر دامن کوثر گیرند
هوش مصنوعی: تشنگان عشق و محبت تو، برای رسیدن به خواسته‌هایشان از تمام نعمت‌های دنیا چشم‌پوشی می‌کنند، اگر که بتوانند از چشمه‌ای پاک و زلال مانند کوثر سیراب شوند.
نیست ممکن که به کس روی دلی بنمایی
همچو آیینه اگر پشت تو در زر گیرند
هوش مصنوعی: نمی‌توانی به کسی نشان دهی که دلت چه حالتی دارد، چرا که اگر پشتت را با زر بپوشانند، آیینه‌ات نخواهد توانست حقیقت را نمایان کند.
صائب این آن غزل مولوی روم که گفت
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه ما از آن دسته افرادی نیستیم که به خاطر سلیقه‌های خاص و متعارف خود از نوشیدن شراب یا لذت‌های زندگی دوری کنیم. ما آزادانه و بدون نگرانی از چنین قضاوت‌هایی زندگی می‌کنیم و به دنبال خوشی‌ها و لذت‌های زندگی هستیم.