گنجور

غزل شمارهٔ ۳۵۰۷

اهل معنی به سخن بلبل بستان خودند
به نظر آینه دار دل حیران خودند
پای رغبت نگذارند به دامان بهشت
همه در سیر گلستان ز گریبان خودند
جگر تشنه به سرچشمه حیوان نبرند
این سکندرمنشان چشمه حیوان خودند
چشم چون لاله به لخت جگر خود دارند
میزبان خود و مهمان سر خوان خودند
در ته توده خاکستر هستی چون برق
گرم روشنگری آینه جان خودند
از خدا رنج خود و راحت مردم طلبند
مرهم زخم کسان، داغ نمایان خودند
به نسیم سخن سرد پریشان نشوند
همچو دستار سر صبح، پریشان خودند
عشوه خرمن گل را به جوی نستانند
غنچه خسبان ریاضت گل دامان خودند
گاه در قبضه بسطند و گهی در کف قبض
دمبدم قفل و کلید در زندان خودند
چه عجب گر سخن تلخ به شکر گویند
که ز شیرین سخنیها شکرستان خودند
پرتو مهر به افسرده دلان ارزانی
خانمان سوختگان شمع شبستان خودند
فرصت دیدن عیب و هنر خلق کجاست؟
که به صد چشم، شب و روز نگهبان خودند
خاطر جمع ازین قوم طلب کن صائب
که پریشان شده فکر پریشان خودند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اهل معنی به سخن بلبل بستان خودند
به نظر آینه دار دل حیران خودند
هوش مصنوعی: افراد با عمق نظر و احساس، به سخنان بلبل در گلستان توجه می‌کنند و در آینه‌ای به جنبه‌های درونی و دلتنگی‌های خود نگاه می‌کنند.
پای رغبت نگذارند به دامان بهشت
همه در سیر گلستان ز گریبان خودند
هوش مصنوعی: اینجا گفته شده که برخی افراد به بهشت دست نمی‌یابند و به جای آن، در دنیا به دنبال لذت‌ها و زیبایی‌های خود هستند و نمی‌خواهند به نعمت‌های دیگر فکر کنند. به عبارتی، آن‌ها در جستجوی خوشبختی، به جای سرسپردن به بهشت، دل به دنیا و باغ‌های زیبا می‌زنند.
جگر تشنه به سرچشمه حیوان نبرند
این سکندرمنشان چشمه حیوان خودند
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال شأن و مقام خود هستند، نمی‌توانند دیگران را به سمت منابع زندگی و زنده بودن رهنمون کنند؛ زیرا آنها خود نیز نیازمند منابع حیات و زنده‌دلی هستند.
چشم چون لاله به لخت جگر خود دارند
میزبان خود و مهمان سر خوان خودند
هوش مصنوعی: چشم‌ها مانند لاله‌ها هستند و دلشان به حالت زخمی و جگر سوز است. آن‌ها میزبان احساسات و مهمان خاطرات خود هستند.
در ته توده خاکستر هستی چون برق
گرم روشنگری آینه جان خودند
هوش مصنوعی: در زیر لایه‌های خاکستر وجود، مانند نوری درخشان، روشنایی روح خود را بیابید.
از خدا رنج خود و راحت مردم طلبند
مرهم زخم کسان، داغ نمایان خودند
هوش مصنوعی: افراد نیاز دارند که از خداوند برای خود آرامش و آسایش بخواهند، اما در عوض برای دیگران، درد و رنج خود را به نمایش می‌گذارند و در تلاشند که زخم‌ها و مشکلات دیگران را التیام بخشند.
به نسیم سخن سرد پریشان نشوند
همچو دستار سر صبح، پریشان خودند
هوش مصنوعی: نسیم سخن باعث نمی‌شود که احساسات و افکار بی‌نظم و آشفته شوند، مانند دستار (دستمال سر) که در صبح زود به هم ریخته است، خود آن‌ها نیز آشفته‌اند.
عشوه خرمن گل را به جوی نستانند
غنچه خسبان ریاضت گل دامان خودند
هوش مصنوعی: جذابیت و زیبایی گل‌ها را نمی‌توان به راحتی از جوی برداشت؛ بلکه غنچه‌هایی که در حال خواب‌اند به زحمت و کوشش خود در باغ، رونق می‌بخشند.
گاه در قبضه بسطند و گهی در کف قبض
دمبدم قفل و کلید در زندان خودند
هوش مصنوعی: گاهی انسان‌ها در حالت فشرده و بسته‌ای قرار دارند و گاهی در حالت گشوده و آزاد. آنها مرتب به قفل و کلید زندگی خود مشغولند و در بند و محدودیت‌های خود به سر می‌برند.
چه عجب گر سخن تلخ به شکر گویند
که ز شیرین سخنیها شکرستان خودند
هوش مصنوعی: عجیبی نیست اگر سخن تلخ را به زیبایی توصیف کنند، چرا که خودشان در دنیای شیرین کلام زندگی می‌کنند.
پرتو مهر به افسرده دلان ارزانی
خانمان سوختگان شمع شبستان خودند
هوش مصنوعی: نور مهر به دل‌های غمگین می‌بخشد، همان‌طور که شمع‌ها در شب به روشنایی می‌پردازند و خانه‌های سوخته را روشن می‌کنند.
فرصت دیدن عیب و هنر خلق کجاست؟
که به صد چشم، شب و روز نگهبان خودند
هوش مصنوعی: فرصت رسیدن به زیبایی‌ها و نقص‌های دیگران کجا است؟ زیرا هر کسی با هزار چشم، همواره مراقب خود و رفتار دیگران است.
خاطر جمع ازین قوم طلب کن صائب
که پریشان شده فکر پریشان خودند
هوش مصنوعی: از افراد این جمع، با اطمینان درخواست کن، زیرا آنان خودشان درگیر افکار آشفته و پریشانی هستند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1399/02/29 04:04
محمد صمدانی

یکی از دلنشین ترین اشعار معرفتی صائب