غزل شمارهٔ ۳۴۹۰
عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند
غافلانند که بر دولت خود پا زده اند
در و دیوار ز شوق تو ندارد آرام
کوهها را به کمر دامن صحرا زده اند
هر قدم بی سر و پایان تو پرگار صفت
چرخها بر سر یک آبله پا زده اند
اشک ریزان تو هر جا گهرافشان شده اند
مهر گوهر به لب دعوی دریا زده اند
به قدم فیض رسان باش که روشن گهران
بر سر خار گل از آبله پا زده اند
نیست در عالم تجرید سبکباری هم
گره از قاف به بال و پر عنقا زده اند
می دهد از جگر سوخته مجنون یاد
هر سیه خیمه که بر دامن صحرا زده اند
فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست
صائب آنجا که سراپرده دلها زده اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۹: عارفانی که ازین رشته سری یافته اندغزل شمارهٔ ۳۴۹۱: تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند
غافلانند که بر دولت خود پا زده اند
هوش مصنوعی: افرادی که با درک و بصیرت از زنجیره محدودیتهای تو رهایی پیدا کردهاند، در واقع نادانانی هستند که بر روی موقعیت و قدرت خود پا گذاشتهاند و از ارزشهای آن غافلاند.
در و دیوار ز شوق تو ندارد آرام
کوهها را به کمر دامن صحرا زده اند
هوش مصنوعی: دیوارها و سقفها به خاطر اشتیاق تو آرامش ندارند و کوهها با دامن صحرا در آمیختهاند.
هر قدم بی سر و پایان تو پرگار صفت
چرخها بر سر یک آبله پا زده اند
هوش مصنوعی: هر گام تو بدون هدف و توجیه، مانند دورانی است که بر روی یک نقطه ثابت میچرخند و فقط در همان محل میزنند.
اشک ریزان تو هر جا گهرافشان شده اند
مهر گوهر به لب دعوی دریا زده اند
هوش مصنوعی: اشکهای تو در هر جا پخش شده و مانند جواهرهایی درخشان، نشان از عشق و عمق احساساتت دارد؛ به طوری که دیگران به خود میبالند و از تجربههای عمیق دریایی سخن میگویند.
به قدم فیض رسان باش که روشن گهران
بر سر خار گل از آبله پا زده اند
هوش مصنوعی: به محض این که قدمی برای رسیدن به فیض و برکات برداری، روشنترین و باارزشترین گوهرها بر روی خارها و مشکلات خیره کنندهای که وجود دارند، پا گذاشتهاند.
نیست در عالم تجرید سبکباری هم
گره از قاف به بال و پر عنقا زده اند
هوش مصنوعی: در جهان مجرد و غیرمادی، سبکی و راحتی وجود ندارد؛ چرا که حتی به پرواز پرندگان هم دچار مشکل هستند و این به وضوح نشان میدهد که دشواریهایی در عالم وجود دارد.
می دهد از جگر سوخته مجنون یاد
هر سیه خیمه که بر دامن صحرا زده اند
هوش مصنوعی: مجنون از دل سوختهاش به یاد هر خیمه سیاهی که در دشت برپا شده، سخن میگوید.
فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست
صائب آنجا که سراپرده دلها زده اند
هوش مصنوعی: آسمان بدون سر و پا، دایرهای را بیرون چیده است، درست همان جایی که پرده دلها را برپا کردهاند.